اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سال

نویسه گردانی: SAL
سال . (اِ) چوبی است در هند که از آن کشتی سازند. (رشیدی ) (انجمن آرا). هندی درختی که از چوب آن کشتی و جهاز سازند. (برهان ). نام درختی است که آن را به تازی ساج گویند و بیشتر در ملک هندوستان چوب آن را در عمارات و کشتی بکار برند و چنان آورده اند که اگر چوب آن درخت ده هزار سال در زیر زمین باشد سوده نگردد. (انجمن آرا از کشف اللغات ). چوبی گرانبها که از زنگبار افریقا آرند و در بناها بکار برند: لم ترعینی فی العالم الاسلامی ابنیة اجمل من ابنیة هذه المدینة [ یعنی سیراف ] بنیت من الاجر و خشب السال . (احسن التقاسیم مقدسی ). انها [ ای مدینة سیراف ] تضاهی فی فخامتها و رحبتها مدینة شیراز بنایاتها من خشب السال الذی یجلب من طریق البحر من افریقیة الزنجیة. (اصطخری ). بنای شهر سیراف از چوب سال است . (منتهی الارب ) :
ماه نوی کاصل وی از سال خاست
یک مه نو گشته به ده سال راست .

امیرخسرو (در وصف کشتی از رشیدی ، انجمن آرا).


|| کشتی و جهاز. (برهان ). خود کشتی و جهاز را مجازاً گویند. (انجمن آرا). بزبان یونانی کشتی را گویند.(غیاث از سراج ) (آنندراج از کشف اللغات ). || ساذج . (الفاظ الادویه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
سال گشت . [ گ َ ] (ن مف مرکب ) پیر سال خورده . (آنندراج ) سالدیده . پیر. (استینگاس ).
سال ماه . (اِ مرکب ) سالمه . سالگرد. رجوع به سالمه شود.
سال مه .[ م َه ْ ] (اِ مرکب ) تاریخ است و آن حساب نگاه داشتن سال و ماه و روز باشد. (برهان ). ماه و روز. (جهانگیری ). حساب سال و ماه نگاه ...
سال مه . [ ل ِ م َه ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سال قمری باشد و آن سیصد و پنجاه و چهار روز است . (برهان ).
سال نو. [ ل ِ ن َ / نُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سالی که از نو آغاز شود. سال جدید. و در ایران سال نو از آغاز فروردین یا حمل است : چو بودی ...
سال نورد. [ ن َ وَ ] (نف مرکب ) درهم نوردنده ٔ سال . طی کننده سال . سال پیما : ویحک ای آسمان سال نوردکی رهیم از حریق این مأجور؟مسعودسعد (دی...
سیاه سال . (اِ مرکب ) سالی که در آن امساک باران واقع شود. (آنندراج ). خشک سال . (غیاث اللغات ). سال بسی بی باران . (ناظم الاطباء) : یک برگ ...
فراخ سال . [ ف َ ] (اِ مرکب ) سالی که در آن غلات و اجناس بکثرت پیدا شود. (آنندراج ). مقابل تنگ سال . (یادداشت بخط مؤلف ) : چون جو راست برآی...
سال سبت . [ ل ِ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سفر لاویان 25:3: همان سال آزادی میباشد سفر تثنیه 31:10: که سال هفتم است و میبایست از فلاحت ز...
سال شمار. [ ش ُ / ش َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) نوعی عقربک در بعض از ساعتها. رجوع بسال شماری شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۰ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.