اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سان

نویسه گردانی: SAN
سان . (اِخ ) از قرای بلخ . (معجم البلدان ج 5). شهری است بخراسان از گوزکانان و مر او را ناحیتی است آبادان و از وی گوسپند بسیار خیزد.(حدود العالم ). نام قصبه ای است نزدیک به چاریک کار که آن هم قصبه ای است از کابل . (برهان ). قصبه ای از توابع بلخ نزدیک به قصبه ٔ چاریت . (جهانگیری ) (رشیدی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
فلک سان . [ ف َ ل َ ] (ص مرکب ) (از: فلک + سان ، پساوند تشبیه ) مانند فلک . فلک وش : سالها قصد فلک داشت مگرجنبش رای فلک سان اسد. خاقانی .بود فل...
مرغ سان. {مُ} (ص مرکب). چون مرغ. مرغ وار. بسان مرغ . مانند مرغ . مرغ مانند. ///////////////////////////////////////////////////////////// مُرغ سان از ...
سان نوش به معنای قابل نوشیدن می باشد و اسم از نوشیدن است. سان سنگی بود که بدان کارد و شمشیر و امثال آن را تیز نمایند و آن را فسان نیر نامند. (جهانگیری...
موم سان . (ص مرکب ) موم کردار. نرم همچون موم . که چون موم نرم و ملایم باشد. (از یادداشت مؤلف ) : موم سانم ز بهر خاتم نورخالی از انگبین و...
گربه سان . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) کنایه از محیل و مکار چه حیله هائی که گربه در گرفتن موش میکند مشاهده گردیده باشد. (آنندراج ). محیل . ...
لاله سان . [ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) مانند لاله . شبیه به لاله .
مرده سان . [ م ُ دَ / دِ ] (ص مرکب ) چون مرده . بی حس و حرکت : گر چه کفن سفید یک چندبر سبزه ٔ مرده سان برافکند.خاقانی .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سان فیلو. (اِخ ) شهری است از اسپانیا ناحیه ٔ جیرنده ، بندرگاهی است که باغهای پرتقال آن را احاطه کرده و دارای درختهای زیادی از بلوط است . ...
سان مرقس . [ م َ ق ُ ] (اِخ ) ناحیه ای است از سقوبیه (شقوبیه ) در اسپانیا که در دامنه های کوه قرار گرفته است . (الحلل السندسیه ج 1 ص 361).
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۸ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.