اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سان

نویسه گردانی: SAN
سان . (اِخ ) از قرای بلخ . (معجم البلدان ج 5). شهری است بخراسان از گوزکانان و مر او را ناحیتی است آبادان و از وی گوسپند بسیار خیزد.(حدود العالم ). نام قصبه ای است نزدیک به چاریک کار که آن هم قصبه ای است از کابل . (برهان ). قصبه ای از توابع بلخ نزدیک به قصبه ٔ چاریت . (جهانگیری ) (رشیدی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
سان دیگو. [ ی ِ گ ُ ] (اِخ ) ۞ شهر و بندری است از ایالات متحده ٔ آمریکا (کالیفرنیا) کنار خلیج (لنگرگاه ) ساندیگو. دارای 334400 تن سکنه است . پ...
سان بدان . [ سام ْ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ژان بخش دورود شهرستان بروجرد واقع در 9 هزارگزی شمال خاور دورود و 3 هزارگزی شمال راه آهن ا...
خیال سان . [ خ َ / خیا ] (ص مرکب ) خیال گونه . همانند خیال . چون خیال : در آینه ٔ خیالت از خودجز موی خیال سان مبینام .خاقانی .
جبل سان . [ ج َ ب َ ل ِ ] (اِخ ) نام کوهی است بنزدیکی نیشابور که فیروزه از آنجا استخراج کنند. (از الجماهر ص 170).
ازین سان . [ اَ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مخفف از این سان . از این گونه . از این قبیل . زینسان (مخفف آن ) : بود دانشومند و هم پهلوان نبیند کسی پیر...
سان تومه . [ ت ُ م ِ ] (اِخ ) ۞ جزیره ای است از مستملکات پرتقال واقع در 200 هزارگزی شمال غربی دماغه ٔ لویز در داخل خلیج گینه در آفریقای ...
سان اندری . [ اَ ] (اِخ ) از جمله شهرهای صنعتی است در بارسلونا (اسپانیا). رجوع به الحلل السندسیه ج 2 ص 272 و رجوع به اسپانیا شود.
سان دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) عرض سلاح و سامان لشکر. (از آنندراج ذیل سان ). عرض سپاه نمودن . (ناظم الاطباء). عرض دادن . لشکر عرض دادن : خو...
سان دیدن . [ دی دَ ] (مص مرکب ) سپاه را از نظر گذراندن .دیدن سپاه . دیدن لشکر را با ساز و برگ : دید چندانی که سان لشکر افلاک رابر منجم طال...
سان ژوان . (اِخ ) ۞ حاکم نشین جزیره ٔ پرت ریکو ۞ (جزایر آنتیل ). دارای 224800 تن سکنه است ، و در آنجا قند و قهوه وجود دارد.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۸ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.