سان
نویسه گردانی:
SAN
سان . (اِخ ) از قرای بلخ . (معجم البلدان ج 5). شهری است بخراسان از گوزکانان و مر او را ناحیتی است آبادان و از وی گوسپند بسیار خیزد.(حدود العالم ). نام قصبه ای است نزدیک به چاریک کار که آن هم قصبه ای است از کابل . (برهان ). قصبه ای از توابع بلخ نزدیک به قصبه ٔ چاریت . (جهانگیری ) (رشیدی ).
واژه های همانند
۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
حصن سان سابستیان . [ ح ِ ن ِ؟ ] (اِخ ) حصنی به اسپانیا. (حلل سندسیه ج 2 ص 60).
سان مارتین پروانسال . [ پْرُ / پ ُ رُ ] (اِخ ) ناحیه ای است از بارسلونا ۞ (برشلونه ) در اسپانیا و ازمراکز صنعتی است ، در این محل تجارت پنبه و...
سعن . [ س َ ] (ع اِ) پیه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شراب خالص بدون آغشتگی . (اقرب الموارد).
سعن . [ س ُ ] (ع اِ) خیک و مشک که نصف آن تراشیده باشد و در آن نبیذ سازند و گاهی از آن آب پاشی کنند مانند دلو و گاهی زنان در آن رشته و پن...
صان . (اِخ ) از کور اسفل ارض است به مصر و آن بجز «صا» است و آن را صان و ابلیل گویند. (معجم البلدان ).
صان استبان . [ اِ ت ِ ] (اِخ ) یکی از شهرهای اسپانیاست . رجوع به شنت استابین و رجوع به الحلل السندسیة ج 1 ص 334 شود.
تانیس(به یونانی: (Τάνις)(در عربی:صان الحجر) نام یونانی شهر باستانی جانت (Djanet) در شمال خاوری دلتای نیل در مصر میباشد. این شهر در کنار شاخهٔ قهوهای...