گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شاه نویسه گردانی: ŠAH شاه . (ع ص ) رجل شاه ُ البصر؛ به معنی رجل شائه البصر است ، یعنی مرد تیز بینایی . (از منتهی الارب ). ۞ واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه واژه معنی شاه قریه شاه قریه . [ ق َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان خان میرزا بخش لردگان شهرستان شهرکرد. دارای 461 تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات . محصول آن غلات... شاه کاسه شاه کاسه . [ س َ /س ِ ] (اِ مرکب ) کاسه ٔ کلان . (بهار عجم ) : پیاله از سر فغفور میزند تیغش که باده میخورد از شاه کاسه حوصله دار. شفیع.ز خلق چشم... شاه ملکی شاه ملکی . [ م َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه . دارای 245 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات د... شاه مشرق شاه مشرق . [ هَِ م َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید خاوری است . (برهان قاطع) (آنندراج ). شاه مغرب شاه مغرب . [ هَِ م َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از هلال یعنی ماه شب اول است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). شاه ماهی شاه ماهی . (اِ مرکب ) ماهی ممتاز در نوع یا جنس از دیگران ماهیان . || نام فارسی بطارخ است و آن نوعی از ماهی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). ی... شاه محله شاه محله . [ م َ ح َل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان دابو بخش مرکزی شهرستان آمل . دارای 180 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن برنج . کنف... شاه محله شاه محله . [ م َ ح َل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایین خیابان بخش مرکزی شهرستان آمل . دارای 140 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن ب... شاه محمد شاه محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ملازم بابر پادشاه بود و منصب کتابداری داشت . این مطلع از اوست :هر چند شعله زد شب غم برق آه ماروشن نگشت... شاه محمد شاه محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ولد مولانا حسن شاه شاعر است ، ابریشم کاری میکرد. ازوست این مطلع : میشدم در طلب یار نمی پرسیدم خبرش را ز ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۳۱ ۳۲ ۳۳ ۳۴ ۳۵ صفحه ۳۶ از ۷۱ ۳۷ ۳۸ ۳۹ ۴۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود