گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شاه نویسه گردانی: ŠAH شاه . (ع ص ) رجل شاه ُ البصر؛ به معنی رجل شائه البصر است ، یعنی مرد تیز بینایی . (از منتهی الارب ). ۞ واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه واژه معنی شاه شاه . (اِ) پادشاه و ملک بود. (لغت فرس اسدی ). پادشاه . (صحاح الفرس ).پادشاه را گویند. (معیار جمالی ) (از مؤید الفضلاء).آنکه بر کشوری پادشاهی ... شاه شاه . (اِخ ) دهی است از دیههای لاریجان . (سفرنامه ٔ رابینو ترجمه ٔ فارسی ص 155 و بخش انگلیسی ص 115) : و در هشتم جمادی الاخره ٔ آن سال به ... شاه شاه . (اِخ ) (چشمه ٔ...) مزرعه ای است از ناحیه ٔ فشارود قاینات و بلاسکنه میباشد. (مرآت البلدان ج 4 ص 236). شاه شاه . (ع اِ) شاة و بزبان عربی گوسفند را گویند وشیاة جمع آن است . (برهان قاطع). رجوع به شاة شود. شاه شاهان شاه شاهان . [ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شاهی که ممتاز از شاهان دیگر باشد که بارزتر و و برتر از شاهان باشد. که بر شاهان خرد سمت سروری د... علی شاه خوارزمشاهی علی شاه خوارزمشاهی . [ ع َ هَِ خوا / خا رَ ] (اِخ ) ابن تکش . ملقب به تاج الدین . وی حاکم نیشابور بود و در سال 597 هَ . ق . سلطان غیاث الدین ... شاه شاهان ابوالفتح شاه شاهان ابوالفتح . [ هَِ اَ بُل ْ ف َ] (اِخ ) نام امیر و سرداری است در دوره ٔ تیموری به سیستان و زاولستان . (از سبک شناسی بهار ج 3 ص 194)... علی شاه شاه عبدالعظیمی علی شاه شاه عبدالعظیمی . [ ع َ هَِ شا ع َ دُل ْ ع َ ](اِخ ) وی در قرن 10 هَ . ق . میزیست و شعر نیز میگفت . برادرش میر هدایةاﷲ عظیم نیز از شعرا ب... شاه دژ شاه دژ. [ دِ ] (اِخ ) قلعه ای که در سال 360 هَ . ق . به دست نصربن حسن بن فیروزان دیلمی در کوه شهریار بنا گردید. (از معجم البلدان ). شاه دژ شاه دژ. [ دِ ] (اِخ )نام قلعه ای به مازندران . رابینو نویسد: استندار جلال الدوله اسکندر در 21 ذی الحجه 746 هَ . ق . اطراف شهررویان [ کجور ] را... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۷۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود