گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شاه نویسه گردانی: ŠAH شاه . (ع ص ) رجل شاه ُ البصر؛ به معنی رجل شائه البصر است ، یعنی مرد تیز بینایی . (از منتهی الارب ). ۞ واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه واژه معنی شاه خوی شاه خوی . (ص مرکب ) دارای خوی و خصلت شاهان . صاحب اخلاق شاهانه : چه مردی بدو گفت با من بگوی که هم شاهخویی و هم شاهروی .فردوسی . شاه توت شاه توت . (اِ مرکب ) توت کلان . توت ممتاز نوع خود. || نوعی توت سیاه بزرگ که اول سرخ و ترش است و بعد سیاه و میخوش میشود. (از فرهنگ نظا... شاه توت شاه توت . (اِخ ) دهی از دهستان قلعه حمام بخش جنت آبادشهرستان مشهد. دارای 239 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن پنبه است . (از فرهنگ جغرا... شاه توت شاه توت . (اِخ ) دهی از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند. دارای 239 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و لبنیات است . (از فره... شاه پوه شاه پوه . (اِ مرکب ) مخفف شاه پور. این کلمه بهمین صورت نام پسر اردشیربود. رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2608 و 2609 شود. شاه تپه شاه تپه . [ ت َپ ْ پ َ / پ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان جعفربای بخش گمیشان شهرستان گنبدقابوس . دارای 2100 تن سکنه . آب آن از استخر و چاه . محصول... شاه تپه شاه تپه . [ ت َپ ْ پ َ / پ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه . دارای 526 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن ... شاه تور شاه تور. (اِخ ) دهی از دهستان روددشت بخش کوهپایه شهرستان اصفهان . دارای 583 تن سکنه . آب آن از قنات و زاینده رود. محصول آن غلات و پنبه و... شاه تیر شاه تیر. (اِ مرکب ) تیربزرگتر و ممتاز از انواع خود. سهم . (منتهی الارب ).- امثال : موی را در چشم دیگران می بینید و شاه تیر را در چشم خود نمی ب... شاه جان شاه جان . (اِخ ) شه جان . نام جایی است که آن را مرو گویند و شهجان نیز خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). نام ولایت مرو باشد.(جهانگیری ). نام ولایت ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۷۱ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود