اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شدن

نویسه گردانی: ŠDN
شدن . [ ش َ دَ ] (اِ) بره ٔ آهو. (یادداشت مؤلف ) :
ز عدل و ز انصاف تو در جهان
نیندیشد از شیر شرزه شدن .

فرخی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
غ ُ. دچار بیماری فتق شدن به گویش کازرونی و نیز پرده ای شدن هم گفته می شود. (ع.ش)
لَ. لاغر شدن در گویش کازرونی(ع.ش)
غر شدن . [ غ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) غر شدن آفتابه و قمقمه و مانند آنها، فرورفتن قسمتی از آن با خوردن به زمین و جز آن . فرورفتن ظرفی مسین و ...
رد شدن . [ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) قبول نشدن . پذیرفته نشدن . مردود گردیدن . (یادداشت مؤلف ). مردودشدن . رفوزه شدن (در امتحان ). (فرهنگ فارسی ...
رو شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، خجلت نبردن . خجالت نکشیدن : چطور روت شد این حرف باین زشتی را به او زدی . (یادداشت مؤلف ).
سر شدن . [ س َ ش ُ دَ] (مص مرکب ) شروع نمودن در کاری . (مجموعه ٔ مترادفات ص 226). کنایه از شروع شدن . (آنندراج ) : از این شوخ سرافکن سر بتابی...
سر شدن . [ س ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بی حس شدن ، چنانکه اندامی از شدت سرما یا پای و مانند آن از نشستن بسیار و ندویدن خون در آن . بی حس گردیدن...
قر شدن . [ ق ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) غر شدن . رجوع به غر و غری شود. || فروشدن بعضی قسمتهای ظرف فلزین به واسطه ٔ تصادم با سنگی یا آجری و غی...
کژ شدن . [ ک َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اعوجاج . تعوج . (المصادر زوزنی ). کج شدن .کجی یافتن . (یادداشت مؤلف ). خمیدن به سویی . کژی یافتن . به چپ ...
کر شدن . [ ک َ ش ُ دَ ](مص مرکب ) صمم . (دهار) (ترجمان القرآن ). طرش . (منتهی الارب ). اصمام . (یادداشت مؤلف ). ناشنوا گردیدن . از دست دادن قوه ٔ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۳۵ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.