اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شدن

نویسه گردانی: ŠDN
شدن . [ ش َ دَ ] (اِ) بره ٔ آهو. (یادداشت مؤلف ) :
ز عدل و ز انصاف تو در جهان
نیندیشد از شیر شرزه شدن .

فرخی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۶ ثانیه
غرقاب شدن . [ غ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از غرق شدن در آب باشد. (برهان قاطع). غرق شدن در آب . (آنندراج ). غوطه خوردن . (ناظم الاطباء).
فرموش شدن . [ ف َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از یاد رفتن . فراموش شدن : با لذت طعنه ٔ تو دل رافرموش شد آرزوی مرهم . خاقانی .رجوع به فرموش و فرمش ...
فروکش شدن . [ ف ُ ک َ / ک ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ماندن و توقف کردن و فرودآمدن .(غیاث ) (بهار عجم ) (آنندراج ). رجوع به فروکش شود.
فسانه شدن . [ ف َ / ف ِ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) معروف شدن . شهرت یافتن به صفتی : که نراژدها شد بچنگش زبون شده ست او فسانه به روم ان...
فسرده شدن . [ ف ُ / ف ِ س ُ دَ / دِ دَ] (مص مرکب ) یخ زدن . منجمد شدن . فسردن : فسرده شد آن آبهای روان که آمد سوی برکه ٔ خسروان .نظامی .
فشرده شدن . [ ف َ / ف ِ ش ُ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در فشار قرار گرفتن . افشرده شدن . || منجمد شدن و سخت شدن : کعبه پس از تو زمزم خونین...
فراری شدن . [ ف ِ / ف َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گریزان شدن .ناچار به فرار گردیدن . رجوع به فرار و فراری شود.
فرامش شدن . [ ف َ م ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فراموش شدن . از یاد رفتن : هرگز فرامشت نشود دفتر خلاف با دوستان چنین که تو تکرار میکنی . سعدی .گفتم ...
فرمان شدن . [ ف َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فرمان صادر شدن . مانند حکم شدن . (از آنندراج ). مقابل فرمان کردن . رجوع به فرمان کردن شود.
فتیله شدن . [ ف َل َ / ل ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به هم بسته شدن مو از بی شانگی و بی احتیاطی ، مثل موی فقرای هند. (آنندراج ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.