۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۲ ثانیه
روبراه شدن . [ ب ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آماده و متوجه سفر شدن . (آنندراج ). آغاز سفر و حرکت کردن . || راست آمدن کار. (ناظم الاطباء). سر و سام...
روشناس شدن . [ ش ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) معروف و مشهور شدن . شناخته شدن . روشناس گردیدن . رجوع به روشناس و روشناس گردیدن شود.
رخشنده شدن . [ رَ ش َ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رخشان شدن . تابان گشتن . تابناک شدن : بگفتند یک با دگر آن سپاه که زین شاه رخشنده شد تاج ...
راستکار شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) راستکاری کردن . راستی فعل داشتن . صادق و متدین و امانت دار و صالح شدن . پرهیزکار شدن . تدین ؛ راستکار شدن ...
رسیدگی شدن . [ رَ / رِ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رسیدگی به عمل آمدن . تحقیق به عمل آمدن . انجام یافتن تحقیقات و بررسی درباره ٔ موضوع یا...
رنجیده شدن . [ رَ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رنجیدن . آزرده خاطر گشتن . آزرده دل شدن . رجوع به رنجیدن شود.
فرموده شدن . [ ف َ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) امر شدن . حکم شدن . فرمان صادر شدن در مورد کاری . فرمان آمدن . فرموده آمدن . رجوع به فرموده شو...
فراموش شدن . [ ف َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از یاد رفتن : واجب نکند که هرگز فراموش شود. (تاریخ بیهقی ).مگر تنگ بختت فراموش شدچو دستت در آغوش آ...
فریفته شدن . [ ف ِ / ف َ ت َ / ت ِ ش ُدَ ] (مص مرکب ) گول خوردن . فریب خوردن : خردمند آن است که به نعمتی و عشوه ای که زمانه دهد فریفته ن...
غریوان شدن . [ غ ِ ری ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بانگ و فریاد برآوردن . شور و غوغا کردن . غریوبرآوردن . غریو کردن . رجوع به غریو شود : پس تل درون ، هر...