شدن
نویسه گردانی:
ŠDN
شدن . [ ش َ ] (ع اِ) درختی است شکوفه ٔ آن مانند شکوفه ٔ یاسمین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۵ ثانیه
سر لج افتادن و قلدری کردن در گویش کازرونی(ع.ش)
اصطلاح آبیاری. به این معنی که آب به همه جای زمین کشاورزی رسیده و همه مزروعات سیراب شده اند. با اصطلاح پاوز شدن نیز همانندی هایی دارد. این واژه در گویش...
به فتح ش. آب دار. با فعل شدن هم همراه می شود. شاید شادآب(پرآب) (ع.ش)
به فتح ن. پژمرده شدن در گویش کازرونی(ع.ش)
به ضم ق و ل. فرو رفتگی ظرف. غر شدن در گویش کازرونی(ع.ش)
مَسخ شدن. تبدیل صورت یافتن. ممسوخ گشتن. از صورتی به صورتی دیگر درآمدن. (منبع: لغتنامۀ دهخدا - رجوع شود به «مسخ»)
امثال:
"سیزده جنس نهاده است نبی...
بزرگ شدن ، قدرتمند شدن ، بی همتا شدن
فعل، به مبارزه خواستن، دعوت به مبارزه از سوی کسی که ضعیف است، گستاخ شدن