۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
یخ شدن . [ ی َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) انجماد. منجمد شدن . یخ زده گشتن . به حالت یخ درآمدن . فسردن . مبدل شدن آب به یخ بر اثر سرما : من به ه...
ننر شدن . [ ن ُ ن ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، لوس شدن . خود را لوس کردن . بی مزگی نمودن .
نغز شدن . [ ن َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) زیبا افتادن . جالب توجه و دلنشین شدن : تازه شد این آب و نه در جوی تست نغزشد این خال و نه بر روی تست ...
نقد شدن . [ ن َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) حاضر و آماده شدن پول کالا یا زمین و خانه . یا سند و قبضی به پول نقد بدل شدن . موجود شدن . فراهم آمدن . حا...
نکو شدن . [ ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نیکو شدن . بهبود یافتن . اصلاح شدن . و رجوع به نیکو شدن شود : ز بدگهر همه نیک تو بد شود لیکن به قول نیک ...
ول شدن . [ وِش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، آزاد شدن . رها شدن . || افتادن چیزی از دست . || سرگردان و ولگرد شدن . || سقوط کسی یا چیزی (از...
ولو شدن . [ وِ ل َ / لُو ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پاشیده شدن .پراکنده شدن . متفرق شدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). || نقش بر زمین شدن : فلان روی زم...
هار شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به بیماری هاری مبتلا گشتن . || در تداول ، مغرور و سرمست گردیدن . کجرفتار شدن بر اثر ازدیاد مال و قدرت و از ا...