اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شدن

نویسه گردانی: ŠDN
شدن . [ ش َ/ ش َ دَ ] (اِخ ) موضعی است به یمن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۰ ثانیه
تن آسان شدن . [ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آسوده و آرام شدن . راحت شدن . فارغ گشتن . تن آسان گردیدن : همان به که سوی خراسان شویم ز پیکار دشمن...
توبه کار شدن . [ ت َ / تُو ب َ / ب ِ ش ُ دَ] (مص مرکب ) نادم و پشیمان گشتن . (ناظم الاطباء). درتداول عوام ، سخت پشیمان شدن . با خود عزم جزم ک...
ته نشین شدن . [ ت َه ْ ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) راسب شدن و درد گشتن . (ناظم الاطباء). ته نشستن . (فرهنگ فارسی معین ).
پی بندی شدن . [ پ َ / پ ِ ب َ ش ُدَ ] (مص مرکب ) بسته شدن پی و بنیاد دیوار دررفته با سنگ و آهک و سیمان و جز آن . رجوع به پی بندی شود.
پای پس شدن . [ پ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به پای پس آمدن شود.
تباه خرد شدن . [ ت َ خ ِ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مخبول شدن . دیوانه شدن . سبک مغز شدن : فَنَد تباه خرد شدن از کلان سالی . (منتهی الارب ). رجوع به...
پی ریزی شدن . [ پ َ / پ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اساس گرفتن . بنیاد یافتن . تأسیس شدن . بنیان گذارده شدن .
چاک چاک شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شکافته شدن . ترکیدن . پاره و دریده شدن . بسیار پارگی و شکافتگی بهم رسانیدن . شرحه شرحه و ریش ریش شدن : ...
چشم سپید شدن . [ چ َ / چ ِ س َ / س ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مرادف چشم باختن . (آنندراج ). || بی حیا و گستاخ شدن . پررو و بی شرم شدن . || کور شدن...
حلق آویز شدن . [ ح َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بحلق آویختن . آویختن از گلوگاه .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.