۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۱ ثانیه
چاق شدن . [ ش ُدَ ] (مص مرکب ) فربه گشتن . فربی شدن . تنومند شدن .- امثال : سگ که چاق شد قورمه اش نمیکنند ، یا سگ که چاق شد گوشتش را نب...
جویا شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پرسیدن : جویا شدن از حال کسی ؛ احوالپرسی کردن . سراغ او را گرفتن .- امثال : هرکه جویا شد بیابد عاقبت . مولوی...
جیم شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، رفتن پنهانی بی آنکه حضار آگاه شوند. غائب شدن و رفتن بی التفات حاضرین . کالیدن . دک شدن .
چاپ شدن . [ ش ُدَ ] (مص مرکب ) بطبع رسیدن . بچاپ رسیدن . طبع شدن .
جنس شدن . [ ج َن َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بی آرام و بی قرار شدن : جنس شدن بچه ؛ عصبانی و بی آرام شدن او. رجوع به جَنَس شود.
جری شدن . [ ج َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دلیر شدن . جسور شدن . گستاخ گردیدن . رجوع به جری شود.
بهم شدن . [ ب ِ هََ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برابر شدن . مساوی شدن : بهم شود بزبان برْت لفظ با معنی اگرْت جان سخنگوی با خرد بهم است . ناصرخسرو.-...
بلند شدن . [ ب ُ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) افراخته شدن (شمشیر). (ناظم الاطباء). || افراخته شدن (بنا و جز آن ). (فرهنگ فارسی معین ). مرتفع شدن ....
بلیغ شدن . [ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بلاغت . (فرهنگ فارسی معین ). دارای رسایی سخن شدن . رجوع به بلیغ شود.
بشک شدن . [ ب ِ ش َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ارتیاب . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). امتراء. (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان الق...