۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۰ ثانیه
پنچر شدن . [ پ َ چ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سوراخ شدن لاستیک ۞ چرخ اتوموبیل و امثال آن و بیرون شدن هوای آن .
پهلو شدن . [ پ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بیکسو شدن . گوشه گرفتن .
پهن شدن . [ پ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) منبسط شدن .پخت شدن . گسترده شدن . پخج شدن . پهن گشتن . پهن گردیدن . انکشاط. (تاج المصادر). تفطح . (منتهی ...
تهی شدن . [ ت َ / ت ِ / ت ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خلو. خالی شدن . خواء. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ز من چون به ایشان رسید آگهی از آواز من مغزش...
جایز شدن . [ ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مباح شدن . روا شدن .
جای شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) جاگرفتن . ساکن شدن : تا ترا جای شد ای سرو روان در دل من هیچکس می نپسندم که بجای تو بود.سعدی .
تنگ شدن . [ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کم وسعت شدن . (ناظم الاطباء). ضیق گشتن . مقابل فراخ شدن : ز بس کشته و خسته بر دشت جنگ شد آوردگه را هم...
تنه شدن . [ ت َ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در اصطلاح بعضی بمعنی قبول کردن و راضی شدن است ، مانند تن دردادن به خلاف تن زدن که از کار...
تنک شدن . [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ش ُ دَ ](مص مرکب ) کم و رقیق شدن . مقابل انبوه شدن . مقابل غلیظ شدن : استرقاق ؛ تنک شدن . (زوزنی از یادداشت بخ...
تلف شدن . [ ت َ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ضایع وخراب شدن . نابود شدن . از دست رفتن : برکناره ٔ رود نیل پنبه کاشته بودیم باران بی وقت آمد و ت...