۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۵ ثانیه
صاف شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) یک رو شدن . یک رنگ شدن : صاف چون آیینه میباید شدن با نیک و بدهیچ چیز از هیچ کس در دل نمیباید گرفت . صائب .||...
صبح شدن . [ ص ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بامداد شدن . روز شدن .
شهید شدن . [ ش َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کشته شدن در راه خدا و در راه خدمت به مدینه . (ناظم الاطباء). کشته شدن در راه خدا یا حقیقتی و هدفی مق...
شهیر شدن . [ ش َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نامی شدن . مشهور شدن : علی آن یافت ز تشریف که در روز غدیرشد چو خورشید درخشنده در آفاق شهیر.ناصرخسرو.
شیدا شدن . [ ش َ / ش ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دیوانه شدن . (یادداشت مؤلف ). آشفته شدن : عجب از قیصرم آید که بدان ساده دلی است کو ز مسعود براند...
شنوا شدن . [ ش َ / ش ِ ن َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سامع شدن .- شنوا شدن دل ؛ درک کردن حقایق . ادراک کردن واقعیت ها : چون دل شنوا شد ترا از آن پس...
شوخ شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تمرد. (لغتنامه ٔ مقامات حریری ) (زوزنی ). عرم . عرامة. عرام . (منتهی الارب ). و نیز رجوع به شوخ در همه ٔ معانی ...
شایع شدن . [ ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) منتشر شدن . ذایع شدن . فاش شدن . فاشی شدن . فشو. (یادداشت مؤلف ).
سیخ شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) راست شدن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ).- سیخ شدن با کسی ؛ کنایه از حریف و مقابل شدن با او. (از آنندراج ) : شمع...
شکار شدن . [ ش ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آزرده و خشمگین شدن . برآشفتن . از ناملایمی یا طنز و کنایه ای بخشم آمدن و آزرده شدن . || بور شدن . (فرهن...