اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شدن

نویسه گردانی: ŠDN
شدن . [ ش َ/ ش َ دَ ] (اِخ ) موضعی است به یمن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۸ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
هامون شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) هموار و مسطح و هم طراز شدن جائی . مثل کف هامون شدن . (یادداشت مؤلف ). || پست گردیدن . گود شدن . مغاک گش...
هزیمت شدن . [ هََ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شکست خوردن و گریزان شدن : هزیمت شداز وی سپاه قلون به یکبارگی بخت او شد نگون . فردوسی .بدین گونه ...
هزینه شدن . [ هََ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) صرف شدن . خرج شدن : زخمی رسید بر دل خاقانی کاوقات او هزینه ٔ مرهم شد.خاقانی .
همراه شدن . [ هََ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متفق شدن . همرای شدن : شیر با خرگوش چون همراه شدپرغضب پرکینه و بدخواه شد. مولوی . || قرین شدن . گرفت...
ورگذار شدن . [ وَ گ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برگذار شدن . انجام یافتن . به پایان رسیدن .
ویران شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خراب شدن . انهدام پذیرفتن . منهدم شدن : ز بیداد شهری که ویران شده ست گذرگاه گوران و شیران شده ست . فردوس...
نمازی شدن . [ ن َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پاک و طاهر شدن . شسته شدن . غسل داده و پاکیزه شدن : تا نمازی نشود دیده ٔ من بنده به اشک عشق دستوری ...
نظاره شدن . [ ن َ رَ / رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خیره شدن : بیاراست جشنی که خورشید و ماه نظاره شدند اندر آن جشنگاه . فردوسی .نهادند بر دشت هیزم...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.