اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شدن

نویسه گردانی: ŠDN
شدن . [ ش َ/ ش َ دَ ] (اِخ ) موضعی است به یمن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۷ ثانیه
گذاره شدن . [ گ ُ رَ / رِ ش ُ دَ ](مص مرکب ) گذشتن . عبور کردن . || گذاره شدن تیر. صَرَد. (لغت نامه ٔ مقامات حریری ) : گذاره شد [ تیر بیدرفش ...
گذشته شدن . [ گ ُ ذَ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مردن . فوت کردن . وفات یافتن . درگذشتن : تا قرار گرفت بر آنکه عهدی پیوستند میان ما و برادر...
گرامی شدن . [ گ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) محبوب شدن . عزیز شدن . مورد علاقه واقع گشتن : به بانگ خوش گرامی شد سوی مردم هزارآواوز آن خوار است زا...
گسسته شدن . [ گ ُ س َس ْ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پاره شدن . قطع شدن : گسسته شد از هم کمربند اوی بیفتاد از دست پیوند اوی . فردوسی .از این ...
گشاده شدن . [ گ ُ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) باز شدن . مقابل بسته شدن : انشراح ؛ گشاده شدن دل . استطلاق ؛ گشاده شدن شکم . (تاج المصادر بیهقی...
گلوگیر شدن . [ گ ُ / گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) راه گلو را گرفتن . دشوار از گلو فرورفتن . بشاعه . بشع. (تاج المصادر بیهقی ).
گمراه شدن . [ گ ُش ُ دَ ] (مص مرکب ) خَسار. خَسر. خُسران . خَساره . (منتهی الارب ). ضَلالة. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). خُسر. خَسَر. (...
گردان شدن . [ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به راه افتادن . جریان یافتن . رونق گرفتن : البتگین ترکی خردمند بود و ممیز او را عزیز کرد و دیوان رسال...
گزاره شدن . [ گ ُ رَ / رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عبره گشتن . عبور کردن : بر آب جیحون پل بستن و گزاره شدن بزرگ معجزه ای باشد و قوی برهان . فرخ...
گستاخ شدن . [ گ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بی باک شدن . دلیر شدن . جسور گردیدن : چو بسیار گشت آب و گستاخ شدمیان یکی مرز سوراخ شد. فردوسی (شاهنامه...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.