اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضدن

نویسه گردانی: ḌDN
ضدن . [ ض َ ] (ع مص ) اصلاح کردن و آسان گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۳ ثانیه
داغ زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) پدید آوردن اثر داغ . داغ کردن : زده خار بر هر گلی داغهانوائی و برگی نه در باغها. نظامی .نعل دگرگون زده اسپت...
دام زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) تعبیه کردن دام . دام نهادن . (غیاث اللغات ذیل دام ).
ددت زدن . [ دِ دِ ت ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) سم حشره کش «دِ دِ ت ِ» پاشیدن برای کشتن حشرات . رجوع به دِ دِ ت ِ شود.
درم زدن . [ دِ رَ زَ دَ ] (مص مرکب ) سکه زدن . طبع. (دهار). میخ کردن سکه . ضرب کردن سکه : مَسَکّة؛ آن جای که درم زنند. (دهار).
دست زدن . [ دَ زَ دَ ] (مص مرکب ) کشیدن دست بر. لمس کردن . دست سودن . توجؤ : آن حکیم خارچین استاد بوددست می زد جابجا می آزمود. مولوی .ولیک ...
راه زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) قطع راه کردن . غارت کردن و تاراج نمودن در راه . (ناظم الاطباء). لخت کردن کاروانیان در سفر. قطع طریق . (یاددا...
رای زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) با کسی در تدبیر امری مشورت کردن . (ناظم الاطباء). مشورت . شور کردن . سگالش کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). مشاوره ...
دوش زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) جنبانیدن شانه در حالت کراهت . (ناظم الاطباء). کنایه از تحریض نمودن و اشاره کردن به دوش و تنبیه گردانیدن ...
دوغ زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) مسکه برآوردن . (ناظم الاطباء). تکاندن مشک و ظرف دیگر را که در آن شیر یا ماست است گرفتن مسکه را. (از یادداش...
دهل زدن . [ دُ هَُ زَ دَ ](مص مرکب ) نواختن دهل . (ناظم الاطباء). به صدا درآوردن دهل : و پس از سه روز مردمان به بازارهابازآمدند و دیوانها ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.