طه
نویسه گردانی:
ṬH
طه . [ طا ها ] (اِخ ) الاسکندری . وی آموزگار علوم عربی در مدرسه ٔ خلیل آغا درقاهره ٔ مصر و از خدام مقام حضرت ابراهیم علیه السلام واقع در مصر بوده است . او راست المقاصد الوفیة فی قواعد علم العربیه ، این کتاب بجمله ٔ: صرف اللهم (ظ: صرف ُ الهم ّ نحو حمداﷲ) من اعظم النعم آغاز شده و در مصر بطبع رسیده است . (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1223).
واژه های همانند
۹۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ته نشین . [ ت َه ْ ن ِ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) آنچه به تک نشیند ازدرد و جز آن . (آنندراج ). آنچه زیر آب رود و ته ظرف جای گیرد. ته نشسته . (فره...
ته جرعه . [ ت َه ْ ج ُ ع ِ ] (اِ مرکب ) باقیمانده از شراب . (ناظم الاطباء). کنایه از شراب که در ته جام بماندبه اضافت و بدون اضافت . (غیاث ا...
ته دوزی . [ ت َه ْ ] (حامص مرکب ) در اصطلاح صحافان ، دوختن ورقهای کتاب از سوی انسی به یکدیگر. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). رجوع به ته بندی...
ته خانه . [ت َه ْ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) مکانی که در زیرزمین سازند و در ایام گرما، در آنجا نشینند، به عربی آن را مطموره و به فارسی نهانخانه ...
ته بساط. [ ت َه ْ ب َ ] (اِ مرکب ) به قطع اضافت ، سامان قلیل و متاع بیقدر و قیمت ، که بعد از فروختن بماند. (آنندراج ). بقیه از کالای دکان . تو...
ته بندی . [ ت َه ْ ب َ ] (حامص مرکب ) به اصطلاح صباغان ،رنگی که برای تقویت پیش از رنگ مقصود کشند. (غیاث اللغات ). به اصطلاح رنگرزان ، رنگی...
ته پوشی . [ ت َه ْ ] (اِ مرکب ) آن چیزی که زنان در زیر شلوار پوشند. (ناظم الاطباء).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
زیرزمینی (این واژه در افغانستان بیشتر استفاده می شود)