عاسم
نویسه گردانی:
ʽASM
عاسم . [ س ِ ] (اِخ ) نام موضعی است یا ریگ توده ای به عالج . (منتهی الارب ). نام آبی است مر کلب را در سرزمین شام نزدیک خُرّ. نصر گوید عاسم رمل بنی سعد است . طِرّماح گوید: رمل نافذبن سعد المعنی است . (معجم البلدان ج 6 ص 95).
واژه های همانند
۱۶۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۷ ثانیه
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: نامپاتین nâmpâtin (نام + پاتین از سغدی: patin: متباین) **** فانکو آدینات 09163657861
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: نامپاساژاگ nâmpâsâžâg (نام + پاساژاگ از پارتی: passažag: متواطی) **** فانکو آدینات 09163657861
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: نامیکارتا nâmikârtâ (نام + اکارتا ékârtâ: مترادف؛ از سنسکریت: ékârtha) **** فانکو آدینات 0916365786...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: ناموانژانو nâmvânžânu (نام + وانژانو: متشابه؛ از سغدی: vancânu) **** فانکو آدینات 09163657861
اسم منسوب . [ اِ م ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسمی است که به آخر آن یاء مشدد ماقبل مکسور اضافه شود و آن علامت نسبت است ، چون بصری و ...
اسم منقوص . [ اِ م ِ م َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اسماء منقوصه شود.
اسم منقول . [ اِ م ِ م َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اسماء منقوله شود.
اسم مشترک . [ اِ م ِ م ُ ت َ رَ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اسماء مشترکه شود.
اسم اشاره . [ اِ م ِ اِ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در زبان عربی ، یکی از معارف است و آن اسمی است که برای معنی مشارالیه وضع شده ب...
ابوبکراصم . [ اَ بو ب َ رِ اَ ص َم م ] (اِخ ) از متکلمین ، و او را کتاب تفسیر است بر قرآن . (ابن الندیم ).