عاسم
نویسه گردانی:
ʽASM
عاسم . [ س ِ ] (اِخ ) نام موضعی است یا ریگ توده ای به عالج . (منتهی الارب ). نام آبی است مر کلب را در سرزمین شام نزدیک خُرّ. نصر گوید عاسم رمل بنی سعد است . طِرّماح گوید: رمل نافذبن سعد المعنی است . (معجم البلدان ج 6 ص 95).
واژه های همانند
۱۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
اصم نیشابوری . [ اَ ص َم ْ م ِ ن َ ] (اِخ ) از فقهای شافعی بود واز ربیعبن سلیمان مرادی روایت کرد. و نیز کتاب المختصر الصغیر مزنی را او روایت ...
نگاه کنید به: ریشه شناسی واژه ی اسکندر در همین لغتنامه
و همینطور ، در هنگام ، ("ضمینه" از مصدر "ضمن" می آید) چنین لغتی در فارسی نداریم