گفتگو درباره واژه گزارش تخلف عمعم نویسه گردانی: ʽMʽM عمعم . [ ع ُ ع ُ ] (اِ صوت ) صوتی از خر، جز صوت عرعر و عان عان . (یادداشت مرحوم دهخدا) : چو به عانعان رسی فرومانی ای مَه عانعان ِ خر، نه عمعم خر.سوزنی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه واژه معنی امام ناطق امام ناطق . [ اِم ِ طِ ] (اِخ ) لقب امام جعفر صادق (ع ) است . (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). رجوع به جعفربن محمد شود. امام سبحه امام سبحه . [ اِ م ِ س ُ ح َ / ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دانه ٔ بزرگ تسبیح . شیخک . رجوع به ترکیبات امام شود. امام مسلم امام مسلم . [ اِ م ُ ل ِ ] (اِخ ) مسلم بن حجاج بن مسلم قشیری نیشابوری مکنی به ابوالحسن . از ائمه ٔ محدثان بود. رجوع به مسلم ... شود. امام گشتن امام گشتن . [ اِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) امام شدن . پیشوا گشتن : دو مخالف امام گشتستندچون سپید و سیاه و خزّ و پلاس . ناصرخسرو.رجوع به امام شود... امام مالک امام مالک . [ اِ ل ِ ] (اِخ ) مالک بن انس بن مالک اصبحی ، مکنی به ابوعبداﷲ یکی از ائمه ٔ چهارگانه ٔ اهل سنت و جماعت بود. رجوع به مالک ... ... امام مبین امام مبین . [ اِ م ِ م ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) لوح محفوظ. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به امام شود. امام محمد امام محمد. [ اِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) محمدبن حسن بن قاسم مکنی به ابویحیی . از امرای یمن بود. در صعده و نواحی آن والی شد، سپس حکومت خود... امام محمد امام محمد. [ اِ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) امام محمدبن حسن شیبانی مکنی به ابوعبداﷲ. از ائمه ٔ فقهای حنفی بود. رجوع به محمد... شود. امام عباس امام عباس . [ اِ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی است از دهستان جیگران (گرمسیر ولدبیگی ) بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان واقع در 6 هزارگزی خاور سرقلعه ، ک... امام عبدا امام عبدا. [ اِ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از دهستان مینودشت شهرستان گرگان واقع در 12 هزارگزی مینودشت ، کوهستانی و سردسیر است و 460 تن ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۹ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود