غاذی
نویسه گردانی:
ḠAḎY
غاذی . (ع ص ) هو غاذی مال ؛ او نگهبان و نیکوکننده ٔ شتران است . (منتهی الارب ). || زخمی که خشک نشود. (از تاج العروس ).
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
قاضی فاضل . [ ضی ض ِ ] (اِخ ) عبدالرحیم بن علی بن حسین یا حسن بن احمدبن فرج بن احمد مصری ملقب به محیی الدین یا مجیرالدین ، مکنی به ابوعل...
قاضی کاشی . (اِخ ) رجوع به قاضی اسد کاشی شود.
قاضی کندی . [ ی ِ ک ِ ] (اِخ ) سلمان بن ربیعه بابلی تمیمی نخستین قاضی کوفه است که به این اسم (قاضی ) معروف شد. وی در کوفه چهل روز در ا...
قاضی کندی . [ ی ِ ک ِ ] (اِخ ) شریح بن حارث بن قیس بن جهم کندی ،مکنی به ابوامیه . رجوع به شریح بن حارث بن قیس شود.
قاضی هبةا. [ هَِ ب َ تُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمد مدتی متولی قضاء حلب و نواحی آن و بسیار محترم و جلیل القدر بوده است . نسب وی به ابوجراده ...
قاضی هبةا. [ هَِ ب َ تُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن سناء الملک . رجوع به قاضی سعید هبةاﷲ شود.
قاضی هجیم . [ ] (اِخ ) محمدبن اسفندیار یا محمدبن حسن بن اسفندیار آملی مازندرانی . مورخی است نامی وبا رستم بن اردشیر از ملوک طبرستان معاصر ...
قاضی هروی . [ ی ِ هَِ رَ ] (اِخ ) محمدبن احمد عبادی ، مکنی به ابوعاصم . از مشاهیر علما و فقهای شافعی است که به سال 375 هَ . ق . در هرات متو...
قاضی هروی . [ ی ِ هَِ رَ ] (اِخ ) محمد برهان الدین . یکی ازکسانی است که به منصب صدارت سلطان حسین میرزا نائل گشته است . (حبیب السیر چ قدی...
قاضی یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) از علوم ظاهری بهره مند و اشعارش دلپسند و برادرزاده ٔ قاضی عبداﷲ است . مدتی در هندوستان در خدمت پادشاه به من...