اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غاذی

نویسه گردانی: ḠAḎY
غاذی . (ع ص ) هو غاذی مال ؛ او نگهبان و نیکوکننده ٔ شتران است . (منتهی الارب ). || زخمی که خشک نشود. (از تاج العروس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۲ ثانیه
قاضی موصل . [ ی ِ م َ ص ِ ] (اِخ ) محمدبن عمربن محمدبن سالم . رجوع به قاضی ابن جعابی شود.
قاضی مهذب . [ م ُ هََ ذ ذَ ] (اِخ ) حسن بن علی ، مکنی به ابومحمد. رجوع به حسن بن علی شود.
قاضی نخعی . [ ن َ خ َ ] (اِخ ) شریک بن عبداﷲ از احفاد مالک بن نخع، مکنی به ابوعبداﷲ. عالمی است فقیه عابد فاضل کوفی با فطانت و ذکاوت از قدم...
قاضی نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ] (اِخ ) بغدادی . رجوع به قاضی بغدادی نصراﷲ شود.
قاضی نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. رجوع به قاضی اعز نصراﷲ شود.
قاضی کویی . (اِخ ) خالسدون . خالگیدونیا. قصبه ای است در نزدیکی استانبول و در گوشه ٔ جنوبی مدخل مرمره به بغاز استانبول تابع اسکدارو جزء شهر ا...
قاضی کویی . (اِخ ) در بلغارستان و نیز در ولایت ادرنه چهار و پنج قصبه ٔ کوچک یاقریه ٔ بزرگ بدین نام هست . (از قاموس الاعلام ترکی ).
قاضی کویی . (اِخ ) قصبه ای است در ولایت آیدین سنجاغ دکزلی بین دکزلی و سرایکوبی در ساحل جنوبی نهر مندرس . (از قاموس الاعلام ترکی ).
قاضی لاغر. [ غ ِ ] (اِخ ) احمد سیستانی . از مشاهیر شعرای ایران است . رجوع به لاغری قاضی و قاموس الاعلام ترکی ج 5 ص 3965 و ریحانة الادب ج 3 ...
قاضی مزجد. [ ] (اِخ )احمدبن عمربن محمدبن عبدالرحمان بن قاضی یوسف شافعی زبیدی ، مکنی به ابوالسرور و مشهور به شهاب الدین و صفی الدین . از م...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.