فرجة. [ ف ُ
/ ف ِ
/ ف َ ج َ ] (ع اِمص ) رهایی از غم و اندوه . (منتهی الارب ). تفصی از هم و غم وخلاص از دشواری : هو لک فرجة؛ أی فرج . (اقرب الموارد). از تنگی و دشواری بیرون شدن . (غیاث )
: بلکه بهر میهمانان و کهان
که به فرجه وارهند از اندهان .
مولوی .