اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

قطب

نویسه گردانی: QṬB
قطب . [ق َ ] (ع مص ) آژنگ افکندن میان دو ابروی و ترش کردن روی . رجوع به قُطوب شود. || بریدن و فراهم آوردن . فراهم آمدن و مجتمع گشتن . گویند: قطب القوم . || آمیختن . || به خشم آوردن . || پر گردانیدن . || در هم افکندن گوشه ٔ جوال را و دوتاه ساختن و گرد کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قطب الجوالق . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
قطب العلوم . [ ق ُ بُل ْ ع ُ ] (اِخ ) جنید بغدادی . رجوع به جنید بغدادی شود.
قطب کیدری . [ ق ُ ک َ دَ ] (اِخ ) رجوع به قطب الدین کیدری شود.
قطب رستنی . [ ق ُ ب ِ رُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هر تخم دارای دو قطب است ، یکی از آن دو را قطب رستنی گویند. رجوع به جانورشناسی عمومی...
قطب شاهیان . [ ق ُ ] (اِخ ) نام سلسله ای است از سلاطین که بر ولایت غلکنده ٔ هند از سال 918 تا 1098 هَ . ق . حکومت کردند و به دست امپراطوران ...
قطب الدین . [ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) ملکشاه . رجوع به ملکشاه شود.
قطب شیرازی . [ ق ُ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به قطب الدین شیرازی شود.
قطب فوقانی . [ ق ُ ب ِ ف َ ] (اِخ ) «قطب الدین » نامی است معاصر قطب الدین رازی ، و از آن جهت که در طبقه ٔ فوقانی مدرسه به تحصیل اشتغال داش...
قطب لاهیجی . [ ق ُ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به قطب الدین لاهیجی شود.
قطب تحتانی . [ ق ُ ب ِ ت َ ] (اِخ ) قطب الدین رازی .در مقابل قطب فوقانی . رجوع به قطب الدین رازی شود.
قطب حیوانی . [ ق ُ ب ِ ح َی ْ / ح ِی ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از دو قطب تخم . قطب دیگر آن به نام قطب رستنی خوانده میشود. رجوع به ج...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۰ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.