کلح
نویسه گردانی:
KLḤ
کلح . [ ک ِ ] (اِ) نوعی از صمغ است که آن را بارزد و بیرزد هر دو گویند و عربان قنه خوانند، شبیه است به مصطکی . (برهان ). یک نوع صمغی شبیه به مصطکی که بارزد و یا بیرزد نیز گویند. (ناظم الاطباء). کُلخ . (فرهنگ فارسی معین ). لغت سریانی است و بغدادی گوید که نزد اهل مغرب نباتی است برگش شبیه به برگ درخت سیب و قابض و رافع نزف الدم و اسهال دموی و جهت گزیدن افعی و سعوط آن جهت رعاف مفید... و از قول او ظاهر می شود که اندروطالیس باشد و در آنجا تصریح نموده که مانند اشنان بی برگ است و در اینجا بیان نموده که برگش مثل برگ سیب است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به کُلخ شود. || به لغت مصر عبارت از اشق است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به اشق شود.
واژه های همانند
۲۱۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۶ ثانیه
کله امنس . [ ک ِ ل ِ اُ م ِ ] (اِخ ) رجوع به کلئومن ۞ شود.
کله پاچه . [ ک َل ْ ل َ / ل ِ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) ۞ کله پاچه از هر حیوانی . (ناظم الاطباء). مجموع سر و پاچه های حیوان (مانند گوسفند). (فرهنگ ...
کله پشته . [ ک َ ل ِ پ ُ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان خرم آباد است که در شهرستان شهسوار واقع است و 800 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران...
کسی که کسشعر می گوید ولی ایمان دارد کسشعری که می گوید حقیقت دارد و اگر به او بخندی شاکی می شود، ولی در عمل هیچ گهی نمی تواند بخورد. واژه ی کیرکله هم ب...
کله نگار. [ ک ِل ْ ل َ / ل ِ ن ِ ] (نف مرکب ) کنایه از فراش نوشته اند. (آنندراج ). فراش و آنکه فرش و بساط می گستراند. (ناظم الاطباء) : فرمان ص...
کله ماری . [ ک َل ْل َ / ل ِ ] (ص نسبی مرکب ) با جمجمه ای شبیه به سر مار. که سری چون مار دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اِ مرکب )...
کله گوشه . [ ک ُ ل َه ْ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) گوشه ٔ کلاه . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) : شکر ایزد که به اقبال کله گوشه ٔ گل نخوت باد د...
کله کوهی . [ ک َ ل َ ] (اِخ ) طائفه ای از علی اللهیان در کوههای شمال تهران ، با قدهای بلند و دستهای دراز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کله معلق . [ ک َل ْ ل َ / ل ِ م ُ ع َل ْ ل َ ] (اِ مرکب ) در تداول عامه ، معلق با سر. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کله معلق زدن شود. || حَبا...
کله گیری . [ ک ُ ل َه ْ ] (حامص مرکب ) ابنه . (آنندراج ). عمل کله گیر : قصد پدران نشانه ٔ ناپاکی است این تاج ستانی ز کله گیری هاست . اشرف (از آ...