کلعة
نویسه گردانی:
KLʽ
کلعة. [ ک َ ع َ ] (ع اِ) بیماری است که سیاه گرداند و بکفاند مؤخر شتر را و بریزاند موی آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پاره ای از گوسفندان و گویند گوسفندان بسیار. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
کلاه گذاشتن . [ ک ُ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) کلاه نهادن بر سر. (فرهنگ فارسی معین ).کلاه پوشیدن . || فریب دادن . کلاه گذاری کردن . و رجوع به ت...
کلاه نهادن . [ ک ُ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از تواضع و عجزو زبونی باشد. (برهان ). بمعنی کلاه پیش کسی نهادن . (آنندراج ). تواضع کردن عج...
کلاه قلعه نر. [ ک ُ ق َ ع ِ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قیلاب پائین است که در بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد واقع است و 100 تن سکنه د...
- کلاه گوشه شکست ؛ فخر کردن. (غیاث ) (ناظم الاطباء). مثل کلاه شکستن. (آنندراج ) : به باد ده سر و دستار عالمی یعنی کلاه گوشه ٔ آئین سروری بشکن. حافظ.
تخته کلاه کردن .[ ت َ ت َ / ت ِ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چون کسی را خواهند که تمسخر کنند مشتی از عبیر بر روی حضار مجلس ریزند تا چون نوبت او ر...
باد در کلاه بودن . [ دَرْ ک ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از مغرور و متکبر بودن . (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 256). و رجوع به باد در زیر دامن دا...
باد درکلاه داشتن . [ دَرْ ک ُ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از مغرور و متکبر بودن . (غیاث ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 256). رجوع به باد در زیر دامن داشتن ...
شال و کلاه کردن . [ ل ُ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لباس رسمی بتن کردن . || مهیای رفتن شدن . (یادداشت مؤلف ). || بمزاح لباس خوب پوشیدن . (...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
باد در کلاه افکندن . [ دَرْ ک ُ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از مغرور و متکبر بودن . (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 256). رجوع به باد در زیر دا...