اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

که

نویسه گردانی: KH
که . [ ک َه ْ ] (اِ) مخفف کاه . (فرهنگ رشیدی ). مخفف کاه است که اسبان و شتران و گاوان خورند. (برهان ) (آنندراج ). کاه و تبن . (ناظم الاطباء) :
کاهی است تباه این جهان ولیکن
کَه ْ پیش خر وگاو زعفران است .

ناصرخسرو.


تو را بهره از علم خار است یا که
مرا بهره از علم مغز مقشر.

ناصرخسرو.


وینها که نیند از تو سزای که و کهدان
مر حور جنان را تو چه گویی که سزااند.

ناصرخسرو.


بد ز نیکان قیامتی نشود
که ز بیجاده قیمتی نشود.

سنائی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


ز خرسپوزی من علک خای گردد خر
نه که خورد نه سپوس و نه جو خورد نه گیا.

سوزنی .


بسی سنگ و بسی گوهر به جایند
نه آهن را نه که را می ربایند.

نظامی .


وآلت اسکاف پیش برزگر
پیش سگ که استخوان در پیش خر.

مولوی .


زآنکه تقلید آفت هر نیکویی است
کَه ْ بود تقلید اگر کوه قوی است .

مولوی .


که که باشد تا بپوشد روی آب
طین که باشد که بپوشد آفتاب ؟

مولوی .


بشنو اکنون صورت افسانه را
لیک هین از که جدا کن دانه را.

مولوی .


سر گاو عصار از آن در که است
که از کنجدش ریسمان کوته است .

سعدی (بوستان ).


رجوع به کاه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
که که زدن . [ ک ُه ْ ک ُه ْ زَدَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، سرفه ٔ شدید و بسیار کردن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کُهّه زدن .
آنکه/ آن که: هنگامی که [که] در آنکه حرف ربط باشد، سر هم نوشته می شود. مانند: به شکر آنکه شکفتی به کام بخت ای گل*** نسیم وصل ز مرغ سحر دریغ مدار؛ ولی ...
حال کونی که . [ ل ِ ک َ/کُو ک ِ ] (حرف ربط مرکب ) در حالیکه . در صورتی که .
اینکه/این که: که در [اینکه] حرف ربط است؛ مانند: اینکه می گویند آن خوشتر ز این یار ما این دارد و آن نیز هم (حافظ)؛ ولی اگر به معنی این چیزی که یا این ک...
آن که و آنکه: ترکیب [ آن که] اگر به معنی آن کسی که باشد، مانند: آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم .. حافظ؛ آن از که جدا نوشته می شود؛ ولی اگر به معنی آن...
که کن . [ ک ُه ْ ک َ ] (نف مرکب ) کوه کن . کوه کننده : وهم او برمثال آهن بوددشمنش کوه و دولتش که کن . فرخی . || کوه گذار. کوه نورد. که راهها...
که بر. [ ک ُه ْ ب ُ ] (نف مرکب ) کوه بر. که کوه را قطع کند. که راههای کوهستانی را قطع و طی کند : معجزه باشد ستاره ساکن و خورشیدپوش نادره با...
سبزی خوردنی
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ایجاز
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.