گفتگو درباره واژه گزارش تخلف لوو نویسه گردانی: LWW لوو. [ ل ُ وُ ] (اِخ ) ۞ لوئی . معمار فرانسوی . مولد پاریس (1612-1670 م .). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی قرخ لو قرخ لو. [ ق ِ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف قشقائی . (جغرافیای سیاسی کیهان ). زده لو زده لو. [ زَ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو است که در بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج... صلاح لو صلاح لو. [ ص َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه برزند بخش گرمی شهرستان اردبیل در 25هزارگزی شمال باختری گرمی و 15هزارگزی شوسه ٔ اردبیل به ... طاوس لو طاوس لو. [ وو ] (اِخ ) دهی از دهستان اوچ تپه بخش ترکمان شهرستان میانه . در 12هزارگزی جنوب ترکمان و 10هزارگزی شوسه ٔ تبریز به میانه . کوهستا... تکه لو تکه لو. [ ت َ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو است که در بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع است و در حدود 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی... ججه لو ججه لو. [ ج ِ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارشق از بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر. این ده در پنجاه هزارگزی شمال خاوری مشکین شهر و پنجهزارگز... جلال لو جلال لو. [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر، واقع در 35هزارگزی شمال مشکین شهر و 12هزارگزی راه شوسه ٔ گرمی - ... خلفه لو خلفه لو. [ خ َ ف َ ] (اِخ ) دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل . واقع در بیست هزارگزی خاور اردبیل و 15هزارگزی شوسه ٔ اردبیل به آستارا. این ... پنج لو پنج لو. [ پ َ ] (اِ مرکب ) ورق قمار که پنج خال دارد. چبق لو چبق لو. [ چ ُ ب ُ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «از قرای توابع خرقان است که نصف زراعت آن دیمی و نصف آبی میباشد. در پائین این آبادی ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود