گفتگو درباره واژه گزارش تخلف لوو نویسه گردانی: LWW لوو. [ ل ُ وُ ] (اِخ ) ۞ لوئی . معمار فرانسوی . مولد پاریس (1612-1670 م .). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی لله لو لله لو. [ ل َ ل َ لو ] (اِخ ) دهی جزء بخش نمین شهرستان اردبیل ، واقع در 28هزارگزی شمال اردبیل و دوهزارگزی شوسه ٔ گرمی به اردبیل . کوهستانی و... لله لو لله لو. [ ل َ ل َ لو ] (اِخ ) دهی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 41500گزی شمال کلیبر و 41500گزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. کوهستانی... لواش لو لواش لو. [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش سلدوز شهرستان ارومیه واقع در پنجهزارگزی شمال باختری نقده در مسیر شوسه ٔ اشنویه به نقده . د... قلی لو قلی لو. [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برکشلو بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، واقع در 10500گزی خاور ارومیه . در مسیر شوسه ٔ کلمانخانه به ارومیه ... تک لو تک لو. [ ت َ ] (اِ مرکب ) (از: تک = واحد+ لو = خال ) نامی است که در ورقهای بازی به آس که یک خال دارد نهند. ده لو ده لو. [ دَه ْ ] (اِمرکب ) (مرکب از ده و «لو» که پسوند نسبت و تملک ترکی است ) ورق قمار که ده خال دارد. (یادداشت مؤلف ). شش لو شش لو. [ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح قمار) مرکب از «شش » فارسی و «لو»ی پسوند نسبت ترکی . در اصطلاح قمار ورقی که دارای شش خال است . ورق ... قزل لو قزل لو. [ ق ِ زِ ] (اِخ ) دهی از بخش سراسکند شهرستان تبریز واقع در 48 هزارگزی شمال باختری سراسکند و 18 هزارگزی شوسه ٔ تبریز به سراسکند و 10 هز... قلعه لو قلعه لو. [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز، واقع در 13هزارگزی جنوب خداآفرین و 20هزارگزی شوسه ٔ اهر به ... قلنج لو قلنج لو. [ ق ِل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نازلو بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، واقع در 21500گزی شمال خاوری ارومیّه و 4هزارگزی خاور شوسه ٔ ار... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۴ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود