اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وار

نویسه گردانی: WʼR
وار. (اِخ ) ناحیه ای است در جنوب فرانسه و از پروانس ۞ استان جنوبی فرانسه و چند ولایت و شهرستان تولون مرکب است و 413000 تن سکنه دارد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
وار. (پسوند) ۞ مانند. شبه . نظیر. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ). واره . (جهانگیری ) (آنندراج ). وش . (یادداشت مؤلف ). وار به ای...
وار. (اِ) رسم و عادت . (برهان ) (جهانگیری ) : فرخ آنکس که وار خود بشناخت کار خود را به وار خود پرداخت .جامی (از جهانگیری ). || طرز و روش . (غیا...
وار. (اِخ ) دهکده ای است از دهستان خرورق واقع در بخش حومه ٔ شهرستان خوی و در 14 هزارگزی خوی و 7 هزارگزی جاده شوسه ٔ خوی به سیه چشمه . در...
وار. (اِخ ) ۞ نهری است سیلابی در فرانسه که از نواحی آلپ ماریتیم ۞ سرچشمه میگیرد و پوزه تنیه را آبیاری میکند و به مدیترانه میریزد و 1...
وأر. [ وَءْرْ ] (ع مص ) ترسانیدن . || در بدی افکندن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آتشکده ساختن جهت آتش . (منتهی الارب ).
متواری وار. [ م ُ ت َ / م ُ ] (ص مرکب ) متواری گونه : دوش سرمست نگارین من آن طرفه پسربا یکی پیرهن زورقئی طرفه به سراز سر کوی فرودآمد متو...
کلمه قدیمی شیرازی تلفظ: رو بر وزن مو + وار بر وزن کار قسمت رویی گیوه که با نخ ضخیم و سفید رنگ دوخته میشود.
رو وار. (اِ) این کلمه در بیت ذیل از نظام قاری آمده است اما معنی آن روشن نیست شاید نام نوعی پارچه باشد : آنکه خیاط برد پارچه از رو وارش...
درم وار. [ دِ رَ ] (اِ مرکب ) به اندازه ٔ درم : یک درم وار دید نور سپیدچون سمن بر سوادسایه ٔ بید.نظامی .
رسن وار. [ رَ س َ ] (ص مرکب ) همچون رسن . همانندرسن . مانند رسن . مثل ریسمان . ریسمان وار. که مثل ریسمان بلند باشد. که مانند رسن دراز باشد : س...
« قبلی صفحه ۱ از ۱۵ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.