اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وو

نویسه گردانی: WW
وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) :
دیلمی وار کند هزمان دراج غوی
بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲,۱۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۶ ثانیه
خیز و خفت . [ زُ خ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بلندشدگی و خوابیدگی . || کنایه از جماع است . خفت و خیز.
خیز و میز. [ زُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ذوق و شوق و اختلاط و ارتباط. (آنندراج ).
خوش و خرم . [ خوَش ْ / خُش ْ ش ُ خ ُرْ رَ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) خوش . شاد. راضی . خوشحال .
خور و خواب . [ خوَ / خ ُ رُ خوا / خا ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) عمل خوردن و خوابیدن . کنایه از راحت و آسایش است . (یادداشت بخط مؤلف ) : اگر همی...
خوب و زشت . [ ب ُ زِ ] (ترکیب عطفی ، اِمرکب ) خوب و بد. نیک و بد. زشت و زیبا : پس آن نامه را زود پاسخ نوشت پدیدار کرد اندر او خوب و زشت . فر...
خورد و برد. [ خوَرْ / خُرْ دُ ب ُ ] (اِمص مرکب ، از اتباع ) کنایه از افراط و زیاده روی . کنایه از تعدی و تجاوز. کنایه از ریخت و پاش بیهده : ور...
خوار و زار. [ خوا / خا رُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) نزار. ذلیل . بی قدر. ناچیز. (یادداشت بخط مؤلف ). پریشان . تنگدست . (ناظم الاطباء) : یکی را بر...
خوارو سبک . [ خوا / خا رُ س َ ب ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) خفیف . بی قدر. بی ارزش . (یادداشت بخط مؤلف ).
خط و نقطه . [ خ َطْ طُ ن ُ طَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) الفبائی است که در تلگراف با سیم بکار می رود و به آن الفباء یا حروف تلگرافی مُرس ۞ ...
خم و پیچ . [ خ َ م ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمرکب ) پیچ . انحناء. خمیدگی . (یادداشت بخط مؤلف ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.