گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۳ ثانیه واژه معنی رفت و آی رفت و آی . [ رَ ت ُ ] (اِ مرکب ) اختلاف . (یادداشت مؤلف ). رفت و آمد. (تحفه ٔ اهل بخارا). رجوع به رفت و آمد شود. دور و دراز دور و دراز. [ رُ دِ ](ص مرکب ، ق مرکب ) طولانی . بسیار دور. سخت طولانی . طویل . (یادداشت مؤلف ): متی . متو؛ دور و دراز سیر کردن .(منتهی الارب ).... ده و دار ده و دار. [ دِ هَُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (مرکب از ده = بزن + واو عطف + دار = نگهدار) داروگیر و غوغا و هنگامه و معرکه و آوازمبارزان . (از ن... ده و گیر ده و گیر. [ دِ هَُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) داد و ستد. (ناظم الاطباء). دادن و ستدن . بده و بگیر. (از شرفنامه ٔ منیری ). || ده و دار. (ناظم ال... سرد و خشک سرد و خشک . [ س َ دُ خ ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) (اصطلاح پزشکی قدیم ) چیزی را که در وی مایه ٔ خاکی بیشتر باشد گویند سرد و خشک است . (ذخیره ٔ... ستد و داد ستد و داد. [ س ِ ت َ دُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) بیع و شری .داد و ستد. معامله . سودا. خرید و فروش : ستد و داد مکن هرگز جز دستادست که پسادست خ... ست و سیر ست و سیر. [ س َ ت ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) سخت سیر. بسیار سیر. ساز و عدت ساز و عدت . [ زُ ع ُدْ دَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ساز و برگ . برگ و ساز. ساز و اهبت : و کیخسرو و لشکر او با ساز و عدت تمام روی بدیشان نهادند... سال و مه سال و مه . [ل ُ م َه ْ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) همیشه : گوش تو سال و مه سرود و سرودنشنوی نوبه ٔ خروشان را. رودکی .شاد باش و دو چشم دشمن تو... سبز و خرم سبز و خرم . [ س َ وَ خ ُرْ رَ / س َ زُ خ ُرْ رَ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) سرسبز و شاداب . بسیار سبز و باصفا و بانزهت . رجوع به سبز و نیز رجوع به ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۴۴ ۴۵ ۴۶ ۴۷ ۴۸ صفحه ۴۹ از ۲۱۳ ۵۰ ۵۱ ۵۲ ۵۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود