اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وو

نویسه گردانی: WW
وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) :
دیلمی وار کند هزمان دراج غوی
بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲,۱۳۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۲ ثانیه
جورج – بیو- برامل ( به انگلیسی: George Bryan "Beau" Brummell (7 June 1778 – 30 March 1840 ) اشراف‌زاده‌ی قمارباز و دوست صمیمی شاهزاده انگلیسی «نایب ا...
حیوان ضرر رساننده مانند موش و سوسک
پیرایه های چشمگیر ولی کم ارزش (فرهنگ فارسی امروز؛ غلامحسین صدری افشار، نسرین و نسترن حکمی). درخشش پارچه، کفش یا چیز دیگری یا با پولک یا با نخ های رنگی...
واژه کون که در زبان عربی بمعنای بودن است، در اصطلاح فلسفی بمعنای پدید آمدن و تقریبا مرادف با حدوث بکار می‌رود و در مقابل آن واژه فساد بمعنای نابود شدن...
همتای پارسی این دو و اژه ی عربی این است: واهِل (پشتو: vahel)*** فانکو آدینات 09163657861
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: اشائیت ashāit (اوستایی: اشائیتی aŝshiti)*** فانکو آدینات 09163657861
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: آپگان āpagān (خراسانی)*** فانکو آدینات 09163657861
صَفا و مَرْوه، دو کوه کم‌ارتفاع در ضلع شرقی مسجد الحرام هستند. فاصله بین این دو کوه مَسعیٰ نام دارد که محل انجام یکی از مناسک حج و عمره به نام سعی صفا...
اسم و رسم عربی است و پارسی جایگزین، این است: نامژین nâmžin (نام + ژین: آوازه. سغدی) **** فانکو آدینات 09163657861
رعب و و حشت: به کار بردن این دو واژه در کنار هم را در آرایه های ادبی، افزوده ی نابجا (حشو قبیح) گویند؛ زیرا هر دو یک معنی دارند. همچنین مانند علم و دا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.