گفتگو درباره واژه گزارش تخلف وو نویسه گردانی: WW وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) : دیلمی وار کند هزمان دراج غوی بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .منوچهری . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲,۱۲۱ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۵ ثانیه واژه معنی کشک و لبو کشک ولبو. [ ک َ ک ُ ل َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کشکه لبو. خوراکی است که از کشک سائیده و آب گرفته و خرده های لبو فراهم آورند. کشک لبو. (... کوک و کلک کوک و کلک . [ کو ک ُ ک َ ل َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) از اتباع است . حیله .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلک شود.- کوک و کلک کردن ... کن و مکن کن و مکن . [ ک ُ وَ /ک ُ ن ُ م َ ک ُ ] (جمله ٔ فعلیه ، امر و نهی ) انجام بده و انجام مده . با افعل و لاتفعل قیاس شود : لاتفعل و افعل نکند چند... کن و واکن کن و واکن . [ ک َ وَ ک َ / ک َ ن ُ ک َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) جامه ای شبیه شور و واشور: «کن و واکن ندارد»؛ تنها جامه ٔ او آن است که به بر ... کند و مند کند و مند. [ ک َ دُ م َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) از قبیل توابعند یعنی خراب و ویران و کنده شده . (فرهنگ رشیدی ) : کدام باره که نفکند زنده پیل ت... کور و کبود کور و کبود. [ رُ ک َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) ناقص و رسوا. نادلپذیر. مقرون به رنج و آفت . تعبیری است که در آثار قدما و مثنوی و دیوان کبیر، ... شش و پنج شش و پنج . [ ش َ / ش ِ ش ُ پ َ ] (اِ مرکب )(اصطلاح قمار) نقشها و خالهای کعبتین (طاس ها در اصطلاح امروزی ) شش و بش . || کنایه از قمار است .(بر... شست و شوی شست و شوی . [ ش ُ ت ُ ] (اِمص مرکب ) شست و شو. شستشو. (یادداشت مؤلف ) : سه چیز شما را میراث گذاشتیم رفت و روی ، و شست و شوی ، و گفت و گوی .... شر و فساد شر و فساد. [ ش َرْ رُ ف َ / ف ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بدی و تباهی ؛ مایه ٔ شر و فساد. (یادداشت مؤلف ). شر و منشر شر و منشر. [ ش َ رُ م َ ش َ ] (اِ مرکب ، ازاتباع ) در تداول عامه جار و جنجال . هیاهو و غوغا. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۴۰ ۴۱ ۴۲ ۴۳ ۴۴ صفحه ۴۵ از ۲۱۳ ۴۶ ۴۷ ۴۸ ۴۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود