سؤال
نویسه گردانی:
SʼL
سؤال . [ س ُ آ ] (ع مص ) درخواست . (ناظم الاطباء). خواستن . (غیاث ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). خواهندگی . (یادداشت بخط مؤلف ). || پرسش . پرسیدن . || پرسش . استفهام . استفسار. (ناظم الاطباء). عرض و طلب . (ناظم الاطباء) (غیاث ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) : دانا به یک سؤال برون آرد جهل نهفته از تو بهامونی . ناصرخسرو. چون زآنچه نداندش بپرسند سوءالی از هول شود زائل ازو حالش و هالش . ناصرخسرو. بس حلق گشاده بخرافات و محالات کی بسته شود سخت بدین سست سوءالی . ناصرخسرو.
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۵ ثانیه
سیال . [ س َ ] (اِ) یاسمین را گویند و آن سفید و زرد میباشد. (برهان ) (آنندراج ). یاسمین . (بحر الجواهر) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
سیال . [ س َی ْ یا ] (ع اِ) نوعی از درخت انگور یا خار.(آنندراج ). عُض ّ. (منتهی الارب ). قسمی از عضاة است . (یادداشت بخط مؤلف ). شبهان . شاباهی...
سوال . [ س َوْ وا ] (ع اِ) ج ِ سال . (ناظم الاطباء).
سوآل. ("و" با آوای پیش، "ا" آی با کلأه)، (ا)، (زبان مازنی)، پیشانی.
این واژه عربی است و پارسی آن واژه ی پهلوی آفْراس می باشد
صیال . (ع مص ) حمله کردن بر حریف و زیادتی نمودن . || به یکدیگر حمله آوردن . || برجستن . (منتهی الارب ).
سؤال . [ س ُ آ ] (ع مص ) درخواست . (ناظم الاطباء). خواستن . (غیاث ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). خواهندگی . (یادداشت بخط مؤلف ). || پرسش . پرسید...
سؤال . [ س ُءْ آ ] (ع اِ) ج ِ سائل . (ناظم الاطباء).
مطالعه ذهن شخصیت ها ( بیشتر در داستان این واژه استفاده میشود)
بی سؤال . [ س ُ آ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + سؤال ) بدون پرسش . (ناظم الاطباء). آنکه از کسی سؤال نکند. (آنندراج ).- بی سؤال و جواب ...