اجازه ویرایش برای همه اعضا

زمین

نویسه گردانی: ZMYN
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
زمین ریز. [ زَ ] (ن مف مرکب ) ۞ ارتفاع و محصول زمین . (ناظم الاطباء).
زمین زاد. [ زَ ] (ن مف مرکب ) زمین زاده . تولید شده از زمین . || تولید یافته ٔ ملک . نتیجه ٔ کشور : مرا مال و نعمت زمین زاد تست هم از داده ٔ تو...
زمین سنگ . [ زَ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شمیل است که در بخش مرکزی شهرستان بندرعباس است و 338 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
زمین آسا. [ زَ ] (ص مرکب ) همانند زمین در سنگینی و وقار و سکون . رجوع به ماده ٔ بعد شود.
زمین اسا. [ زَ اَ ] (ص مرکب ) زمین آسا. وقار. تمکین .(یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زمین مانند : عزم و حزمش به جنبش و به سکون آسمان و زمین اسا با...
زمین بوس . [ زَ ] (حامص مرکب ) زمین بوسی . بوسیدن زمین و آن رسم ورود به درگاه شاهان و بزرگان بود. (فرهنگ فارسی معین ). سجده . سجود. (یادداش...
بنه زمین . [ ب ُ ن َ زَ ] (اِخ ) دهی جزء بلوک پرکوه دهستان عمارلو است که در بخش رودبار شهرستان رشت واقع است . و دارای 150 تن سکنه است . (ا...
تبت زمین . [ ت َب ْ ب َ زَ ] (اِخ ) زمین تبت : ز هندوستان شد به تبت زمین ز تبت ۞ درآمد به اقصای چین . نظامی .رجوع به تبت شود.
تخت زمین . [ ت َ زَ ] (اِخ ) ده کوچکی از بخش رامیان شهرستان گرگان است که در بیست وهفت هزارگزی خاور رامیان و دوهزارگزی باختر شوسه ٔ گرگان -...
چمن زمین . [ چ َ م َ زَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان مواضعخان بخش ورزقان شهرستان اهر که در 25 هزارگزی جنوب ورزقان و 13 هزارگزی راه ارابه رو تبر...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۲ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.