اجازه ویرایش برای همه اعضا

زمین

نویسه گردانی: ZMYN
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
جان زمین . [ ن ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از سبزه و گل و میوه باشد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا).
چال زمین . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهستان کلاردشت شهرستان نوشهر که در 7 هزارگزی جنوب باختری مرزان آباد و 3 هزارگزی باختر شوسه چا...
خاص زمین . [ زَ ] (اِ مرکب ) ملک بدون اجاره و بدون مالیات . (ناظم الاطباء).
خاور زمین . [ وَ زَ] (اِخ ) نواحی شرقی ایران بر حسب روایات قدیم . || در اصطلاح امروز نام دیگر قاره ٔ آسیاست که بزرگترین قاره ٔ زمین است ...
امام زمین . [ اِ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خرم آباد شهرستان شهسوار، واقع در 11 هزارگزی جنوب شهسوار و 2 هزارگزی جنوب بلده . کوهستانی و جنگل...
زمین بوسی . [ زَ ] (حامص مرکب ) خاک بوسی . بوسیدن زمین . سجده : من و بهتر ز من هزار کنیزاز زمین بوسی تو گشته عزیز. نظامی .- زمین بوسی کردن ؛ ...
خرک زمین . [ خ َ رَ زَ ] (اِ مرکب ) حشرات چون مار و سوسمار و جز آن که بزبان علمی فرنگ ربتیل گویند. (از ناظم الاطباء). حشرات الارض . (آنندراج...
زمین پیما. [ زَ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) مساح . || سیاح . جهانگرد. (انجمن آرا). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
زمین جسته . [ زَ ج ُ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) ۞ بمعنی زمین پیمای است که مساح و مسافر باشد. (برهان ). کنایه از مسافر و سیاح . (انجمن آرا). مساح ....
زمین حسین . [ زَ ح ُ س َ ] (اِخ ) دیه مرکزی دهستان بهرآسمان است که در بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۲ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.