راضی
نویسه گردانی:
TḤLYF
شادی و آرامش یافته در پی دستیابی به چیزی که خواهان آن بوده است یا نیازی از وی برآورده شده است. (https://www.cnrtl.fr/definition/satisfait) همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: خرسند، خشنود (دری) پارستان pārestān، ویتور vitvar (پهلوی) فرخ farrox (مانوی) دلخوش، پیخوش peyxoŝ (کردی) غوسند qusand (سغدی).***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
رازی . (اِخ ) محمدبن ابی بکر شمس الدین ابن عبدالقادر حنفی از علمای اواسط قرن هشتم هجرت که در سال 768 هَ . ق . در قید حیات بوده است و تألی...
رازی . (اِخ ) محمدبن ادریس حافظ حنظلی مکنی به ابوحاتم از اکابر علمای اهل سنت و در طبقه ٔ بخاری و نظایر وی بود و در ماه شعبان 277 هَ. ق . ...
رازی . (اِخ ) محمدبن زکریای رازی پزشک و شیمیدان بزرگ ایرانی متوفی بسال 320 هَ . ق . معروف به طبیب المسلمین و ملقب به جالینوس العرب از م...
رازی . (اِخ ) محمدبن عمربن حسین بن حسن بن علی . اصل وی از طبرستان بود و در ری تولد یافت و در هرات درگذشت . کنیه ٔ او ابوعبداﷲ و معروف به ا...
رازی . (اِخ ) یحیی بن معاذ واعظ رازی مکنی به ابوزکریا. از رجال طریقت و از معاصران جنیدبغدادی بود. گویند زمانی به بغداد رفت و زهاد و مشایخ ص...
رازی یکی از دانشمندان بزرگ ایرانی سده سوم هجری است.
نیمه دوم سده سوم (ه- ق) را جورج سارتون در تاریخ علم ، هم بدین عنوان "عصر" محمدبن زکریای رازی (2...
هم رازی .[ هََ ] (حامص مرکب ) همرازی . راز گفتن و راز شنیدن .رازداری . حفظ سِر : با ملأ اعلی به انبازی هرچه تمامتر همرازی کردند. (ترجمه ٔ تاری...
فخر رازی . [ ف َ رِ ] (اِخ ) محمدبن عمربن حسین بن علی طبرستانی . مولد وی به ری بود و در هرات مدفون گردید. لقبش فخرالدین و منسوب به خاندان...
عمر رازی . [ ع ُ م َ رِ ] (اِخ ) والد امام فخرالدین رازی . ملقب به ضیاءالدین . رجوع به ضیاءالدین (عمر...) شود.
عمر رازی . [ ع ُ م َ رِ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابی بکر رازی شافعی . فقیه بود و تا سال 707 هَ .ق . در قید حیات بوده است . او راست : جامعالفتاوی فی...