اجازه ویرایش برای همه اعضا

سِر

نویسه گردانی: SR
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
هلوم سر. [ هََ س َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان آمل که 170 تن سکنه دارد. آب آن از رود هراز و محصول عمده اش برنج ، غله ، ذغال و ...
میله سر. [ ل َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان منصوری بخش مرکزی شهرستان شاه آباد،واقع در 30هزارگزی جنوب خاور شاه آباد با 1300 تن سکنه . آب آ...
یانه سر. [ ن ِ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهریاری بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری واقع در 45000 گزی جنوب خاوری بهشهر. دارای 610 تن سکنه ا...
شوره سر. شوره سر یا سبوره pitiriasis capitis با پوسته‌ریزی پوست سر مشخص می‌شود که همراه با خارش و گاهی اوقات همراه با قرمزی ودلمه می‌باشد. شوره سر نو...
سر گشتن . [ س َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) دوار. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). دوران و گشتن سر.
سر کمند. [ س َ رِ ک َ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جای پناه . جای و سبب نجات . (غیاث ). || ریسمانی است که بر در اصطبل ملوک و امرای ولایت ...
سر گرفتن . [ س َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) درگرفتن . (آنندراج ). به وقوع پیوستن . وجود یافتن . تحقق یافتن : بهای بوسه اش سر میدهم چون زر نمی گی...
سر شستن . [ س َ ش ُ ت َ ] (مص مرکب ) شستن سر. شستشو دادن سر : حدیث چشمه و سر شستن ماه درستی داد قولش را بر شاه . نظامی (خسرو و شیرین ص 102)...
سر خریدن . [ س َ خ َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از فدیه دادن یعنی خویشتن را از کسی به مال بازخریدن اعم از آنکه آن شخص اسیر باشد یا زن از شوهر...
سر خوردن . [ س َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) باعث مردن کسان خود شدن . به شآمت و شومی باعث مرگ کسان نزدیک شدن . (یادداشت مؤلف ). || مأ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.