اجازه ویرایش برای همه اعضا

مال

نویسه گردانی: MAL
مال. (ا)، (زبان مازنی)، نشان، رّد پای،اثر. "چوی مال در شوونه،حرفه مال در نشوونه ." ، اثر چوب از بین می رود ولی اثر زخم زبان هرگز.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
مال اندوز. [ اَ ] (نف مرکب ) که مال و ثروت اندوزد. که خواسته جمع آورد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مال آخوند. [ خ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان گرمسیری است که در بخش کهکیلویه ٔ ۞ شهرستان بهبهان واقع است و 400 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ طیبی...
مال امام . [ اِ ] (اِخ ) قریه ای است در هفت فرسنگی میانه ٔ جنوب و مغرب شول کپ . (از فارسنامه ناصری ).
مال امیر. [ اَ ] (اِخ ) مال الامیر. ایذه . ایذج . در نوزده فرسنگی مشرق شوشتر و آن قصبه ٔ مرکزی بختیاری است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ...
تریاک مال . [ ت َ / ت ِرْ ] (نف مرکب ) تریاک سای . کسی که تریاک را لوله می کند برای فروش . (ناظم الاطباء).
دندان مال . [ دَ ] (اِمرکب ) مسواک . (منتهی الارب ). دندان شویه . دندان آپریز.دندان سای . مسواک . (یادداشت مؤلف ): سواک ؛ چوب دندان مال . (منتهی ...
رأس مال . [ رَءْ س ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رأس المال . اصل سرمایه : به سوزیان معانی کند خرید و فروخت که رأس مال کمال است سوزیانش ...
قرثعة مال . [ ق َ ث َ / ق ِث ِ ع َ ت ُ ] (ع اِ مرکب ) نیکو سیاست کننده ٔ رعیت و اصلاح کننده ٔ امور آنان . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || نیکو ...
تال و مال . [ل ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) از اتباع است . (برهان ) (ناظم الاطباء). تار و مار. (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ دهخدا)(فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ...
مال و منال از ریشه عربی و بیشتر متداول در کردستان است و بیشتر در احوال پرسی ها استفاده میشود. مال، هر چیزی است که در تملک کسی باشد و منال به معنی اهل ...
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۲ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.