اجازه ویرایش برای همه اعضا

آ

نویسه گردانی: ʼA
1 - فعل امر از مصدر آمدن که بیش تر به شکل آی می آید و یا با «ب» زینت به صورت بیا به کار می رود.
2 - در زبان اوستایی پیشوندی است که بر سر برخی واژه ها می آید و به معانی گوناگونی به کار می رود: پیش، جلو، نزد، نزدیک، به خاطر، به وسیله ی، بالای، پهلوی، جنب، به سوی، روی، در. گاهی به معنی برای نیز به کار می رود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه
القائم بحق ا. [ اَ ءِ م ُ ب ِ ح َق ْ قِل ْ لاه ] (اِخ ) لقب مروان حمار. رجوع به قائم بحق اﷲ و مروان شود.
الحافظ لدین ا. [ اَ ف ِ ظُ ل ِ نِل ْ لاه ] (اِخ ) رجوع به حافظ لدین اﷲ شود.
المعتمد علی ا. [ اَ م ُ ت َم ِ دُ ع َ لَل ْ لاه ] (اِخ ) احمدبن المتوکل بن المعتصم مکنی به ابوالعباس پانزدهمین خلیفه ٔ عباسی .229 هَ .ق . بدنیا...
بینک و بین ا. [ ب َ ن َ ک َ وَ ب َنَل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) میان تو و خدا. براستی . حقاً.در مورد قسم گویند. و رجوع به بینی و بین اﷲ شود.
بینی و بین ا. [ ب َ وَ ب َ نَل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) میان من و خدا. بین خود و بین خدا. حقاً. براستی . (یادداشت مؤلف ).
توکلت علی ا. [ ت َ وَک ْ ک َ ت ُ ع َ لَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ) بر خدا توکل کردم . رجوع به توکل شود.
فاضلاب،چاله فاضلاب. یک لغت قدیمی است که از سه لغت گرفته شده ، آو ، گه، استان، در لهجه پارسی غور آو ، گه با هم جمع شود معنی فاضلاب میده (اوگه ا )ا...
المتوکل علی ا. [ اَ م ُ ت َ وَک ْ ک ِ ل ُ ع َ لَل ْ لاه ] (اِخ ) جعفربن المعتصم باﷲ مکنی به ابوالفضل . وی به سال 232 هَ . ق . بخلافت رسید. رجو...
مسجد شیخ لطف ا. [ م َ ج ِ دِ ش َ / ش ِ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) از مساجد و بناهای عهد صفوی در اصفهان . رجوع به اصفهان شود.
رشیدالدین فضل ا. [ رَ دُدْ دی ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) خواجه رشیدالدین فضل اﷲ همدانی وزیر. رجوع به رشیدالدین (فضل اﷲ...) شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.