آ
نویسه گردانی:
ʼA
1 - فعل امر از مصدر آمدن که بیش تر به شکل آی می آید و یا با «ب» زینت به صورت بیا به کار می رود.
2 - در زبان اوستایی پیشوندی است که بر سر برخی واژه ها می آید و به معانی گوناگونی به کار می رود: پیش، جلو، نزد، نزدیک، به خاطر، به وسیله ی، بالای، پهلوی، جنب، به سوی، روی، در. گاهی به معنی برای نیز به کار می رود.
واژه های همانند
۲۷۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۰ ثانیه
بیاک ا. [ ب َ ی ْ یا کَل ْ لا ] (ع جمله ٔ دعائیه ) خندان و خوش گرداناد ترا خدای . یا مقرب گرداناد ترا خدای . یا مهربان شواد بر تو و زود رساند تو...
ایمن ا. [ اَ م ُ نَل ْ / م ُ نَل ْ لاه ] (ع سوگند) قسم بخدا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به ایم اﷲ و ایمن شود.
بارک ا. [ رَ کَل ْلاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) ۞ به محل تحسین و تعجب مستعمل است . (آنندراج ) (دِمزن ). خدا مبارک کرد یا کند. لفظ مذکور ب...
ایدک ا. [ اَی ْ ی َ دَ کَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدایت توانا گرداند. خدا ترا یاری کند.
ایده ا. [ اَی ْ ی َ دَ هَُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدای یاریش دهاد : اسماعیل بن عباد ایده اﷲ از برای ابی العباس ... به بیرون آو...
چل بسم ا. [ چ ِ ب ِ مِل لاه ] (اِ مرکب ) مخفف چهل بسم اﷲ. تعویذی از مس یا برنج که برگردن طفل آویزنددفع چشم زخم و عین الکمال را. تعویذی برن...
یا ولی ا. [ وَ لی یُل ْ لاه ](اِ مرکب ) در تداول عوام ، فرنی . (یادداشت مؤلف ).
قل هو ا. [ ق ُ هَُ وَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ امری ) مطلع سوره ٔ یکصد و دوازدهم از قرآن که آن را سوره ٔ اخلاص خوانند : بفلک میرسد از روی چ...
میرفضل ا. [ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) نام محلی کنار راه مشهد به شیروان میان برج و قلعه خواجه در 182930 گزی مشهد. (یادداشت مؤلف ).
میرلطف ا. [ ل ُ فُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش کوهپایه ٔ شهرستان اصفهان ، واقع در 33هزارگزی شمال خاور کوهپایه با 226 تن سکن...