قضب
نویسه گردانی:
QḌB
قضب. (ا. ع.). در ساحل جنوب عربستان برسیم را که واژه ای در اصل قبطی است قضب گویند. یونجه متداول در فارسی وام واژه ای است ترکی برای اسپست و اسپست باغی فارسی که عرب فصفصه گوید و در روم به مدیکی نیز شناخته بود.
«یونجه" که در فارسی به آن «اسپست باغی»، «سپست»، «سبیس» یا «درفا»، در افغانستان «اسپیشتا» و در ترکی بدان «یونجه»، به رومی «میدیکی»، به مصری «قضب» و به عربی «رطبه» یا همان «فصفصه» گویند، گیاهی است علفی ، پایا و از تیره پروانهواران و همدسته شبدرها که ارتفاع آن تا یک متر میرسد.
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
قضب . [ ق ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قاضب . (منتهی الارب ). رجوع به قاضب شود.
قضب . [ ق َ ] (ع اِ) هر درخت دراز گسترده شاخ . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || هر شاخ که برای تیر و کمان بریده باشند.(منتهی الارب ). ما ...
قضب . [ ق َ ] (ع مص ) بریدن . || به تازیانه زدن . || سوار شدن ناقه راپیش از رام شدن آن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
«یونجه»، گیاهی است غریب که امروزه در اذهان عمومی تنها به درد علوفه دام میخورد، در حالیکه در گذشته استفادههای فراوان از این گیاه پرفایده میشده است.
...
غضب . [ غ َ ض َ ] (ع مص ) خشم گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ): غضب علیه و له غض...
غضب . [ غ َ ] (ع اِ) گاو نر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ثور. (اقرب الموارد). || شیر بیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسد. (اقرب الموارد). || ...
غضب . [ غ َ ض ِ ] (ع ص ) خشمناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
غضب . [ غ ُ ض ُب ب ] (ع ص ) سخت خشم . زودخشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خشمناک . (از اقرب الموارد).
غضب . [ غ َ ] (اِخ ) ابن جشم بن خزرج بن حارثةبن ثعلبةبن عمروبن عامربن رافعبن ملک بن عجلان بن عمروبن عامربن رزیق . وی جد قبیله ای از انصا...
غضب . [ غ َ ] (اِخ ) ابن کعب بن حارث بن بهیةبن سلیم . وی جد قبیله ٔ سلیم بود. رجوع به انساب سمعانی ورق 409ب رجوع به غَضبی شود.