روان
نویسه گردانی:
RWʼN
روان /ravān/ معنی ۱. جان؛ روح حیوانی: ◻︎ شبانگه کارد بر حلقش بمالید / روان گوسفند از وی بنالید (سعدی: ۱۰۰)، ◻︎ جان و روان یکیست به نزدیک فیلسوف / ورچه ز راه نام دو آید روان و جان (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۸۹). ۲. (فلسفه) [قدیمی] نفس ناطقه. فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد ۱. رقیق، سیال، مایع ۲. جاری، ساری، متداول ۳. جان، روح، نفس ۴. سلیس، شیوا ۵. راهی، روانه، عازم ۶. لینت، نرمی ≠ جامد
واژه های همانند
۹۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
عرش روان . [ ع َ رَ ] (اِ مرکب ) بر عرش روندگان . کنایه از انبیاء و اولیاء است . (انجمن آرا). کنایه از انبیاء و اولیاء و اهل اﷲ و اهل دل باشد. ...
عقد روان . [ ع َ دِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نکاح متعه . (غیاث اللغات ). متعه که به مذهب اهل تشیع جایز است ، به خلاف اهل سنت و جماعت ....
سال روان:سال جاری ،سالی که هنوز در روند و حرکت است اینگونه ترکیب ها بیشتر در افغانستان و تاجکستان معمول است
تخت روان ( ~ رَ) (اِمر.) کجاوه ، تختی که در گذشته پادشاهان روی آن می نشستنند و غلامان آن را بر دوش گرفته راه می رفتند. فرهنگ فارسی معین پالکی. پالکی ....
معدل فیلم در زبان انگلیسی
معادل انیمیشن در زبان انگلیسی
پریشان,پریشان بودن, غمگین , ناراحت
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
روشن روان . [ رَ / رُو ش َ رَ ] (ص مرکب ) صاف دل و تابان خاطر و زیرک و دارای فراست .(ناظم الاطباء). روشندل . روشن ضمیر. (یادداشت مؤلف ).که درو...
گنج روان . [ گ َ ج ِ رَ ] (اِخ ) نام گنج قارون است . گویند پیوسته در زیر زمین حرکت می کند. (برهان ). کنایه از گنج قارون چرا که پیوسته در ز...