غریب
نویسه گردانی:
ḠRYB
غریب /qarib/ ۱. دورافتاده از وطن. ۲. ویژگی مکانی که محل زندگی شخص نیست و برای او نا آشناست. ۳. [مجاز] موجب شگفتی؛ عجیب. ۴. (اسم) (ادبی) در عروض، از بحور شعر بر وزن «فاعلاتن فاعلاتن مستفعلن»؛ جدید. ۵. [مجاز] خوب. ⟨ غریب آمدن: (مصدر لازم) شگفتانگیز و عجیب به نظر رسیدن. فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد ۱. بیگانه، غریبه، ناآشنا، ناشناخته، ناشناس ۲. بیکس، فقیر ۳. نامحرم ۴. اجنبی، خارجی ۵. بدیع، حیرت انگیز، شگفت، شگفت آور، عجیب، غیرعادی ۶. طرفه، طریف، نو ۷. دور از وطن، دورافتاده ≠ آشنا، خویش برابر فارسی بیگانه، ناآشنا، دور، ناشناخته دیکشنری alien, lonely, out-of-towner, rootless, strange, stranger, whimsical
واژه های همانند
۹۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
سلام، درباره عبارت اکثریت قریب به اتفاق با بعضی از دوستانم اختلافی پیش آمده، آنها معتقدند اکثریت قاطع کمیت بیشتری را می رساند تا اکثریت قریب به اتفاق،...