اجازه ویرایش برای همه اعضا

غریب

نویسه گردانی: ḠRYB
غریب /qarib/ ۱. دورافتاده از وطن. ۲. ویژگی مکانی که محل زندگی شخص نیست و برای او نا آشناست. ۳. [مجاز] موجب شگفتی؛ عجیب. ۴. (اسم) (ادبی) در عروض، از بحور شعر بر وزن «فاعلاتن فاعلاتن مستفعلن»؛ جدید. ۵. [مجاز] خوب. ⟨ غریب آمدن: (مصدر لازم) شگفت‌انگیز و عجیب به نظر رسیدن. فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد ۱. بیگانه، غریبه، ناآشنا، ناشناخته، ناشناس ۲. بی‌کس، فقیر ۳. نامحرم ۴. اجنبی، خارجی ۵. بدیع، حیرت انگیز، شگفت، شگفت آور، عجیب، غیرعادی ۶. طرفه، طریف، نو ۷. دور از وطن، دورافتاده ≠ آشنا، خویش برابر فارسی بیگانه، ناآشنا، دور، ناشناخته دیکشنری alien, lonely, out-of-towner, rootless, strange, stranger, whimsical
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۸ ثانیه
شاه غریب . [ غ َ ] (اِخ ) شاه غریب میرزا. از نبیرگان سلطان حسین میرزا بایقرا و شاعر بود. رجوع به غریب (شاه ... میرزا) شود.
غریب آباد. [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کتول بخش علی آباد شهرستان گرگان که در 24هزارگزی جنوب باختری علی آباد واقع است . کوهستانی و سرد...
غریب آباد. [ غ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان لادیز بخش میرجاوه ٔ شهرستان زاهدان ، که در 24هزارگزی جنوب باختری میرجاوه و 6هزارگزی باختر...
غریب آشنا. [ غ َ ] (ص مرکب ) آنکه با غریب آشنا باشد. غریب نواز. غریب پرور. غریب دوست : غریب آشنا باش و سیاح دوست که سیاح جلاب نام نکوست .سعدی...
غریب آمدن . [ غ َ م َ دَ ] (مص مرکب )شگفت آمدن . عجیب به نظر آمدن . شگفت جلوه گر شدن . غریب نمودن . استغراب . (تاج المصادر بیهقی ) : غریب نآی...
غریب اشمار. [ غ َ اِ ] (ن مف مرکب ) در عداد غربا. در شمار غریبان : این غریب اشمار را نبود وفا. مولوی .رجوع به غریب شمار شود.|| غرشمال . قرشمال .
غریب الحال . [غ َ بُل ْ ] (اِخ ) یکی از سران لشکر ابوالحسن علی بن عیسی . در تجارب الامم (ج 2 ص 90) آمده است : به سال 301 هَ . ق . ابوالحسن ع...
چشمه غریب . [ چ َ م َ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند، واقع در 34 هزارگزی جنوب که دامنه و معتدل است و 5تن ...
حدیث غریب . [ ح َ ث ِ غ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از سیزده قسم حدیث های صحیح و حسن . (کشاف اصطلاحات الفنون از خلاصة الخلاصة). رجوع به...
غریب پروری . [ غ َ پ َرْ وَ ] (حامص مرکب ) ملاطفت و مهربانی درباره ٔ مردمان درویش و غریب و بینوا. (ناظم الاطباء). غریب نوازی . غریب دوستی .
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۰ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.