اجازه ویرایش برای همه اعضا

ایمان

نویسه گردانی: ʼYMAN
ایمان: خود را تسلیم‌ یک‌ حقیقت‌ یا یک فرد کردن‌؛ پذیرفتن راستین یک بینش، یک فرد یا یک چیز با اطمینان به آن بی کوچک ترین شک به گونه ای که بتوان آن را به دیگران نیز داد و انجام دادن دستورها، قوانین و اصولش و پایبندی به آن و دارای سه بخش است: دیدگاه، باور و دانش؛ دیدگاه برخاسته از بینش خانواده، فرد و جامعه در باره ی چیزی و یا کسی است و باور میزان پذیرش آن است و دانش آگاهی ها در باره ی آن چیز یا کس است که ایماندار از راه پژوهش به دست آورده است؛ اگر ایمان به چیزی با دانش کافی در باره ی آن همراه نباشد، شکننده خواهد بود. (https://www.cnrtl.fr/definition/croyance) این واژه ی عربی شده در اوستایی اوروانه urvAne و در مانوی اوروار urvAr بوده است. همتای پارسی این واژه: اینهاست: وابَر (مانوی)؛ آستووات AstuvAt (سغدی)*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ایمان . [ اَ] (ع اِ) ج ِ یمین . برکت ها و قوت ها. (از اقرب الموارد). برکتها و تواناییها. (منتهی الارب ). || ج ِ یمین . سوگندها. (آنندراج ) (منتهی ...
ایمان . (ع مص ) (از «ی م ن ») به یمین درآمدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). از جانب یمین آمدن . (ناظم الاطباء). || به سوی راست رفتن ...
ایمان . (ع مص ) ائمان . اعتمادکردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || زنهار دادن و بی بیم گردانیدن کسی را. (منتهی الارب ...
ایمان . (ضمیر) در برخی لهجه ها این صورت در کلمات مختوم به «الف » و «واو» و «یاء» بجای ضمیر «ایم » بکار رود و درکلمات غیرمختوم به «الف » یا «...
باور
ایمان ده . [ دِه ْ ] (نف مرکب ) دهنده ٔ ایمان . معتقدسازنده : و آنگه برسالت رسولش کایمان ده عقل شد قبولش .نظامی .
ایمان گستر. [ گ ُ ت َ ] (نف مرکب ) ایمان ده . گستراننده ٔ ایمان . اشاعه دهنده ٔ ایمان : رستم سزا بودی چو او بر پیل جستی چاکرش ننوشت کفر و شرک ...
ایمان آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان سگوند بخش زاغه شهرستان خرم آباد، دارای 240 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ ناوجوی شال و محصول آن غلات ...
ایمان آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان ایتیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد، دارای 120 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، پشم ، لبنیات...
عیمان . [ ع َ ] (ع ص ) مرد آرزومند شیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تشنه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)....
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.