صاحب
نویسه گردانی:
ṢAḤB
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: خاوند xāvand (خراسانی) خاون xāven (کردی) دارنده (دری) هیا hoyā، لوان lovān (لکی) زبان های کردی، لری، لکی، (گویش) خراسانی، زبان پشتو، گیلکی، تبری (طبری)، بلوچی زبان هایی آریایی به شمار می روند. از زبان آذری (نه ترکی) واژه های چندانی نمانده است ولی از زبان های آریایی است. پس به کار بردن واژه ها از این زبان ها به جای واژه های بیگانه (عربی و عبری) بسیار نیکوست. از آن جایی که زبان های اروپایی هم خانواده با پارسی هستند، واژه های آنها نیز آریایی به شمار می روند و بیگانه نیستند.*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۲۵۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۰ ثانیه
صاحب المنطق . [ ح ِ بُل ْ م َ طِ ] (اِخ ) لقب ارسطو : و یؤکد ذلک قول صاحب المنطق فانه زعم فی کتاب الحیوان ... (البیان و التبیین ج 3 ص 67)....
صاحب المصلی . [ ح ِ بُل ْ م ُ ص َل ْ لا ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) شاید مقصود سجاده دار است : ثم وجه الامین الی المأمون اربعة انفس و هم العبا...
صاحب الثدیة.[ ح ِ بُث ْ ث ُدْ ی َ ] (اِخ ) رجوع به ذوالثدیة شود.
صاحب اختیار. [ ح ِ اِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) مختار. || لقبی بوده است در زمان سلاطین قاجار.
صاحب المخزن . [ ح ِ بُل ْ م َ زَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) خزانه دار : امیرالمؤمنین بود با تنی چند از خاصگیان چون استاذالدار و حاجب الباب و صاح...
صاحب الفیوج . [ ح ِ بُل ْ ف ُ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) آنکه پیکان از او طلبند. (مهذب الاسماء) ۞ . رئیس پیکان .
صاحب القران . [ ح ِ بُل ْ ق ِ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) رجوع به صاحب قران شود : وز دُرّ دری نثار ساز است شروانشه صاحب القران را. خاقانی .نیست ...
صاحب الطعام . [ ح ِ بُطْ طَ ] (اِخ ) رجوع به ابوسلمه ٔ صاحب الطعام شود.
صاحب الطلسم . [ ح ِ بُطْطِ ل ِ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) رجوع به طلسمات شود.
صاحب السواک . [ ح ِ بُس ْ س ِ ] (اِخ ) لقب عبداﷲبن مسعود خادم رسول (ص ) است ، چه وی سِواک رسول (ص ) داشتی . رجوع به ابن مسعود و عبداﷲبن مس...